دیفای (DeFi) چیست؟(بخش دوم)
۴- پلتفرم، نقدینگی، مقیاس پذیری
اکثر راهکارهای دیفای (DeFi) فعلی بر بستر اتریوم ایجاد شده اند. بنابراین پذیرش دیفای در ارتباط با مقیاس پذیری و کاربرد شبکه اتریوم است. موضوع مقیاس پذیری کاملا برای کاربران شناخته شده است، در حالی که موضوع کاربرد هم چنان برای کاربران معمولی یک چالش باقی مانده است.
اگرچه ترکیب پذیری پروتکل های ایجاد شده بر بستر اتریوم هزینه های بیشتری را ایجاد میکند، اما هم چنین دارای ریسک شبکه نیز میباشد. از آنجایی که اکثر پروژه ها بر بستر اتریوم میباشند، به روز رسانی پروتکل لایه اصلی به شیوه ای که از نسخه های قبل نیز پشتیبانی کند، سخت تر میشود.
بخشی از قدرت دیفای در این است که ایجاد بازارهای جدید را امکان پذیر میسازد، هرچند بازارهای غیرمتمرکز دچار همان مشکلی هستند که تمام بازارها با آن مواجه اند: پذیرش نیاز به تولید نقدینگی دارد اما نقدینگی یکی از عوامل پذیرش است. اگرچه دیفای میتواند ایجاد بازارهای جدید را امکان پذیر سازد و به شرکت کنندگان جدید اجازه دسترسی به آنها را بدهد، اما به طور خودکار برای این محصولات، بازار نقد شوندگی ایجاد نمیکند. این موضوع، مشکل ساز است زیرا دارایی های غیرنقدی تمایل به معامله با تخفیف با دارایی های نقدی دارند. هم چنین قیمت گذاری ناکارآمد را هم ایجاد میکند، به طوری که فرصت های آربیتراژ از دست میروند زیرا حرکت سریع بین بازارهای کریپتو هم چنان دشوار میماند.
الکس ایوانز مدل فعلی شبکه های دیفای را به سه بخش اصلی طبقه بندی میکند:
شبکه هایی که کاربران باید همتایانی پیدا کنند تا با آنها معامله کنند، نظیر آگور، 0x و دارما.
شبکه هایی که دارایی میکرها (پیشنهاد دهندگان فروش) را جمع آوری میکنند و این دارایی ها را به ازای دریافت هزینه به تیکرها (پیشنهاد دهندگان خرید) ارائه میدهند، نظیر Compound و Uniswap
شبکه هایی که از طریق نظارت، پارامترهایی را تعیین میکنند و به کاربران امکان میدهند تا مستقیما با استفاده از قرارداد هوشمند به انجام معامله بپردازند، نظیر MakerDAO
همه مدل ها به دنبال نقدینگی میباشد. عدم داشتن پیش نیاز برای یافتن همتای مشخص به منظور انجام معامله، یکی از مزیت های پروتکل های برتر است. این پروتکل ها هم چنین از لحاظ محصول و کاربرد، گزینه های کمتری ارائه میدهند که باعث گردآوری تقاضاها و تسهیل نقدشوندگی میشود. الکس ایوانز هم چنین معتقد است که فرآیندهای مستمر و خودکار (نظیر MakerDAO) نقدشوندگی را بهتر از فرآیندهای قراردادی و متنوع (نظیر آگور) تهسیل میبخشند. به نظر میرسد این موضوع یکی از عوامل تصمیم گیری دارما در خصوص تعیین پارامترهای سختگیرانه تر در محصولات خود بود.
وی گفت:
در ابتدای امر، بازارهایی که نقدینگی زیادی را از چندین بازار مهم گردآوری کرده بودند از پذیرش بیشتری نسبت به بازارهایی برخوردار بودند که در صدد ایجاد زیرساخت های مجهز به چند دارایی بودهاند.
بازارها با در نظر گرفتن این موضوع، روشی برای راه اندازی خودکار نقدینگی ضروری یافتند زیرا زیرساخت بلاک چین هنوز به حد کافی مقیاس پذیر نیست که حجم معاملات مشابه با صرافی های متمرکز را پردازش کند. آرجون بالاجی یکی از سرمایه گذاران پارادایم در خصوص مقیاس پذیری محدود شبکه های فعلی دیفای پیش بینی کرد که حجم معاملات 0x در دسامبر ۲۰۱۹ بخشی از حجم معاملات روزانه کوین بیس خواهد بود. اگرچه پیشرفت های در حال انجام در خصوص مقیاس پذیری لایه دوم و راهکارهای نوآورانه نظیر StarkDEX نویدبخش میباشند، اما زیرساخت فعلی بلاک چین مسیری طولانی برای پشتیبانی از حجم معاملات مشابه با بازارهای سنتی دارد.
۵- مدل های تجاری هنوز تعریف نشده اند
آشنایی با پلتفرم های وام دهی به منظور کسب درآمد!
اگرچه گزینه های بسیار زیادی وجود دارد، اما اکثر پروژه های دیفای، روش پولسازی خود را تعریف نکرده اند و بر روی معرفی کلی مشوق های پروتکل معطوف شده اند. هرچند، در بعضی مواقع، این پروژه ها باید درآمد ایجاد کنند.
پلتفرم معاملاتی dYdX سه مدل پولسازی اصلی را برای پروژه های دیفای مشخص کرده است:
انباشت ارزش از طریق توکن اصلی. نظیر MakerDAO
پولسازی از طریق کارمزدها. نظیر Compound
پولسازی از طریق کاربردهای مختلف. نظیر dYdX و دارما
در اکثر موارد، مدل پولسازی از توکن اصلی، لایه دیگری از پذیرش کاربران را معرفی میکند. برای پروژه های دیگر، این امر ممکن است منطقی نباشد. برای مثال، مدل پولسازی از توکن در شبکه هایی که مالکیت یا درصد رای گیری میتواند توسط شرکت کنندگان تعیین شود، منطقی به نظر نمیرسد.
ناداف هالندر از پلتفرم دارما خاطر نشان کرد که مدل “کارمزدی” که در سطح پروتکل پیاده سازی شده است، به علاوه هر آن چیزی که مغایر با ایدئولوژی بلاک چین است، به راحتی میتواند فورک زده شود. هرچند پلتفرم Compound با حفظ مقدار سود کم به دست آمده توسط سیستم در مدلی که مشابه با مدل AUM در امور مالی سنتی است، مخالف نمیباشد. به نظر میرسد که مدل سوم، مدل رایج تری باشد. دارما، dYdX و بسیاری از پلتفرم های دیگر دریافته اند که بیاد مجموعه محصولات کاملی تولید کنند، زیرا به این نتیجه رسیده اند که توسعه دهندگان تمایلی به سرمایه گذاری زمان مورد نیاز بر روی ایجاد این پروتکل های جدید ندارند. اگرچه مدل 0x اغلب به عنوان مدل الگو در نظر گرفته میشود، اما موفقیت آن بخشی به دلیل آن بود که بازاری برای صرافی های غیرمتمرکز وجود داشت. پروتکل 0x به بازاری متصل شد، در حالی که این پروتکل های جدید دیفای مجبور به ایجاد بازارهای جدید از ابتدا بودند.
پروتکل های دیفای برای دور زدن بسیاری از چالش های موجود در خصوص ایجاد بازارهای دو جانبه جدید، شروع به ایجاد مجموعه خدمات و پولسازی از آنها کردند.
به یادآوری این نکته مهم است که ایجاد بازار، یک تجارت خدماتی است و بعید است که تغییر کند. فارغ از قابلیت های نهاد مورد نظر، بازار خدماتی برای ارائه به بخش های عرضه و تقاضا در اختیار دارد. بازارها را حتی بار هوشمندترین پروتکل ها نمیتوان از هیچ ایجاد کرد، بلکه همیشه به تیم یا شرکتی نیاز دارند تا با ارائه خدماتی که به بقا و رشد بازار کمک میکند، از اکوسیستم پشتیبانی کند.
در ننیجه، طراحی کسب و کارها با “حداقل غیرمتمرکزسازی ممکن” میتواند روش موثرتری برای عرضه محصولات و حرکت به سمت نظارت باشد، اگرچه این نگرش مورد دلخواه کسانی نیست که غیرمتمرکزسازی را در اولویت خود قرار داده اند.
مدل های تجاری دیفای به مدل های ذکر شده محدود نمیباشند. برای مثال، آرون (Arwen) در حال برنامه ریزی برای پولسازی از طریق توافق به اشتراک گذاری درآمد با صرافی های متمرکز در خصوص معاملات ارجاع داده شده توسط آرون میباشد.
۶- خطرات جدید در سراسر پروتکل ها
بازارهای ارز دیجیتال و مبتنی بر بلاک چین اساسا دارای ویژگی های متفاوتی نسبت به بازارهای سنتی میباشند. پروتکل های دیفای از ترکیب پذیری ای بهره میبرد که منجر به سطح بالاتری از وابستگی متقابل میشود. بنابراین، میتوان در نظر گرفت که ریسک این محصولات مخصوصا در ترکیب با یکدیگر، هنوز کاملا شناخته شده نمیباشد. اگرچه هر پروژه مدعی است که مدل ریسک ممتاز خود را توسعه داده است، اما پیچیدگی تحلیل این ریسک های جدید در سراسر پروتکل های وابسته به یکدیگر، بی اهمیت نیست. هم چنین قابل ذکر است که اکثر مدل های ریسک در سال ۲۰۰۸ آنچنان مفید نبودند. در بعضی از موارد، به دلیل آنکه فقط یکی از فرضیات دچار نقص و کاستی شد، کل مدل ها شکست خورد.
بسیاری از این پروژه ها از مفاهیمی استفاده میکنند که در بحران مالی سال ۲۰۰۸ نقش داشتند، اما نکته مهم تر آن است که از این مفاهیم در روش های جدید و آزمایش نشده بهره میبرند. برای مثال، وثیقه گذاری مجدد، مالکیت نسبی محصولات ساختارمند و جمع آوری ریسک همگی از عوامل بحران مالی سال ۲۰۰۸ بودند. دیفای این مفاهیم را برای دارایی ها به کار میگیرد که نسبت به بازارهای غیرنقدی با محافظت های نامناسب، پرنوسان هستند و ارزشگذاری آنها نیز دشوار میباشد. ترکیب تمام این عوامل، به همراه پیچیدگی ایجاد نگرشی منسجم از وثیقه گذاری مجدد در سراسر پروتکل ها، ریسک کاملا جدیدی ایجاد میکند که پیشینه کمی از آن در دست است.
در این خصوص، در نظر گرفتن این نکته مهم است که یک بازار شکست خورده به چه شکل است. MakerDAO یک شبکه آزمایشی است که موفقیت بسیاری از پروژه های دیگر به آن وابسته است. به یادآوری این موضوع مهم است که در صورت شکست خوردن بازار، CDP ها و سایر محصولات دیفای بیمه نشده اند و اشخاص ثالث برای تجدید سرمایه اندک استارت آپ ها هیچ قدمی برنمیدارند. سرمایه گذاران، کاربران و دارندگان توکن مسئول تجدید سرمایه این سیستم های دیفای به شدت وابسته به یکدیگر خواهند بود.
اثرات سیستمی ادامه دار خواهد بود. دای (Dai) به صورت جفت معاملاتی با اتر به صورت رایج در 0x معامله میشود. این ارز دیجیتال اغلب به پلتفرم Compound واریز میشود و سپس بار دیگر به صندوق های پر ریسک وام داده میشود تا برای معاملات دارای ریسک استفاده شوند. پلتفرم dYdX نیز به MakerDAO وابسته است، زیرا فروش استقراضی اتر به معنای خرید استقراضی دای میباشد. پلتفرم dYdX برای دستیابی به نقدینگی به پروتکل 0x (که معاملات دای را تسهیل میبخشد) و دارما (که دای وام میدهد) نیز وابسته است. اثر زنجیره ای شکست هر کدام از این پروتکل ها منجر به گشایش سیستمیک میشود که سریع (به دلیل نوسان مورد نظر، وثیقه گذاری مجدد و اجرای خودکار قراردادهای هوشمند)، متناقض (این بازارها به اندازه بازارهای سنتی نقدشونده نیستند) و چشمگیر است. پاداش ها ممکن است زیاد باشد اما ریسک موجود نیز به همان میزان زیاد است.
اقتصاد کریپتو نمیتواند اصول اقتصادی معمول را نادیده بگیرد و دیفای نیز نمیتواند از پاداش و ریسک موجود در امور مالی مرسوم فرار کند.
۷- قانونگذاری
عملکرد ضعیف آمریکا در قانونگذاری کریپتو
به نظر نمیرسد که دغدغه اصلی قانونگذاری این صنعت در خصوص این موضوع باشد که قانونگذاری فعلی بسیار محدود کننده است، بلکه در رابطه با ابهامات موجود است، به طوری که قانونگذاری موجود چگونه بر روی ارزهای دیجیتال و شبکه های مبتنی بر بلاک چین اعمال خواهند شد. بسیاری از استارت آپ های این حوزه نمیدانند که چگونه مشخص کنند که باید پروژه خود را عرضه کنند یا خیر، زیرا محیط قانونگذاری بسیار نامشخص است. هزینه این موضوع نیز میزان عدم قطعیت و سردرگمی زیاد این عرصه میباشد.
در واقع، بار قانونگذاری به قدری سنگین است که بعضی از استارت آپ ها تشخیص داده اند که اگر بخواهند کاملا مطابق با قانونگذاری های موجود پروژه خود را عرضه کنند، سرمایه کافی ندارند.
از خیال تا واقعیت
پروژه های موجود در این عرصه از مشکلات گفته شده آگاه میباشند و در حال تلاش برای غلبه بر آنها میباشند. برای مثال، دارما اکنون هزینه گس کاربران را پرداخت میکند تا تجربه کاربری را آسانتر کند، در حالی که MakerDAO پس از احیای MCD در حال برنامه ریزی برای خلاصه سازی فرایند تبدیل دای به MKR میباشد. تمام شبکه ها در حال حذف پیش نیازهای نگهداری توکن های خود و جایگزین کردن آنها با ارزهای دیجیتال پر استفاده تر نظیر دای و اتر میباشند. این قدم بسیار مهمی است زیرا یکی از موانع قدیمی را از سر راه پذیرش گسترده دیفای برمیدارد.
نوآوری ها و پروژه های جدید نیز به طور مستمر وارد این عرصه میشوند و میتوانند راهکارهایی در خصوص بسیاری از نقاط ضعف پروژه های فعلی ارائه دهند. برای مثال، پروتکل آرون بسیار مناسب HFT میباشد زیرا فقط شروع و پایان اسکرو در داخل زنجیره منتشر میشود، در حالی که بخش های دیگر این پروتکل هماهنند کانال لایه ۲ عمل میکنند و انجام سریعتر معاملات را امکان پذیر میسازند. معامله نیز فقط برای طرفین و صرافی معامله قابل مشاهده است. از آنجایی که هیچ معامله فردی در داخل زنجیره انجام نمیشود، ماینرها تراکنش ها را زودتر از موعد نمیبینند و بسیاری از مشکلاتی که صرافی های غیرمتمرکز با آن مواجه اند از بین میروند. این پروتکل هم چنین میتواند نقاط ضعف مهم دیگر را نظیر حل کند. حل این نقاط ضعف منجر به موارد زیر میشود: امکان پذیر ساختن گزینه های وثیقه گذاری شده، تبدیل ارز سنتی بدون نیاز به اعتماد، انتقال سریع توکن ها در سراسر صرافی ها و امکان پذیر ساختن آربیتراژ موثر.
در سال ۲۰۱۷ الی ۲۰۱۸، تمرکز اصلی صنعت دیفای بر روی ایجاد نقدینگی و مقیاس پذیری صرافی های دیجیتال بود. راهکارهای هر کدام از این اهداف به سرعت در حال تکامل است. تمرکز این صنعت در سال ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ به وام دهی تغییر کرد. ترکیب پذیری محصولات دیفای باید به کل اکوسیستم امکان دهد تا با سرعت بیشتری به پیش برود و باعث پذیرش گسترده تر در سال ۲۰۱۹ شود، به طوری که کاربران از طریق پروتکل های مختلف به این اکوسیستم ترغیب شوند. تنها نکته مورد نیاز این امر، ت امنس کاربران با ارزهای دیجیتال است.
دیدگاهتان را بنویسید