3عامل کلیدی در ایجاد ذهن ثروتمند
ذهن ثروتمند در واقع در مورد طرز تفکر شخصی صحبت میکند که او را به سمت جذب ثروت سوق میدهد. ایدهای ناب، اشتیاق و انگیزه و مداومت همه چیزی است که برای رسیدن به هدف احتیاج است، حال این هدف ممکن است ثروت باشد یا موفقیت در کسب بهترین نمره.
داستان ادوین بارنس، کسی که میخواست همکار ادیسون شود را شنیدهاید؟ یکی از بهترین مصداقهایی که میتوان برای گفتهها آورد داستان این این شخص است.
ادوین بارنس شخصی بود که بسیار علاقه داشت تا در کنار ادیسون کار کند اما حتی پول بلیط قطار نداشت تا از شهر خود خارج شده و خودش را به او برساند. همین کافی بود تا او دست از چیزی که میخواهد بکشد اما هرگز چنین نشد پس مدتی به هر روشی که شد او خود را به ادیسون رساند و چنان اشتیاقی از خود نشان داده بود که ادیسون نیز راغب شده بود تا در ازای پرداخت پولی ناچیز به بارنس به او اجازه دهد تا در آزمایشگاه ادیسون مشغول به کار شود.
در همان زمان ادیسون دستگاهی به نام ماشین دیکته ساخته بود که هیچ کدام از مسئولان فروشش در سراسر کشور علاقهای به فروش آن نداشتند، اما بارنس که مدت زمان زیادی در انتظار لحظهای بود که با ادیسون قرارداد ببندد، مسئولیت فروش ماشینها را بر عهده گرفت که پس از گذشت مدتی با موفقیتی چشمگیر مواجه شد.کسب موفقیت توسط بارنس سبب شد تا ادیسون مسئولیت فروش ماشینها را در سراسر کشور به او بسپارد.
۳ عامل کلیدی بر شکلگیری ذهن ثروتمند
در اینجاقصد داریم عوامل تاثیرگذاری را بررسی کنیم که به ما کمک میکند تا ذهنیت خود را تغییر دهیم و به سمت و سویی ببریم که نقشش را در سبک زندگی خود کاملا حس کنیم. جالب است بدانید بسیاری از کارآفرینان موفق و افراد ثروتمند مطرح جهانی جدا از سختکوشی و تلاش مستمر، چیزی که آنها را با سایر افراد متمایز میکند، نوع بینش و تفکر آنها به مسائل است. پرورش ذهن ثروتمند درواقع یک مهارت کاملا تخصصی اما آسان است. در اینجا سعی میکنیم تا با دانستن بهتر این سه اصل اساسی، خودمان را در لیست بلندبالای افراد ثروتمند قرار دهیم.
۱. تفکر
قدرت تخیل انسانها به گونهای است که قادر است انسان را دقیقا در شرایطی تصور کند که یا اکنون در آن نیست یا هرگز در هیچ زمانی در آن جا نبودهاند. شاید فقط میزان قدرت تخیل کم و زیاد باشد، اما مطمئنا در همه جای این جهان همه انسانها از آن برخوردار هستند.
نکته جالب در ارتباط با واقعبینی انسانها است معمولا انسانهایی که تخیل نمیکنند، اسم خود را واقعبین میگذارند. قدرت تخیل و واقعبینی دو مقوله مجزا هستند، مثلا شرایطی را در نظر بگیرید که به آینده فکر میکنید، به خرید خانه مورد نظرتان، به قول معروف حساب و کتاب میکنید تا ببینید چه مقدار پول کم یا زیاد است و دقیقا مقدار پولی را در نظر میگیرید که در دست دارید نه بیشتر. میتوان گفت واقعبینی خود نیز نوعی تخیل است، چون شما حدس میزنید چنین اتفاقی به احتمال زیادی خواهد افتاد و زمانی هم که خودتان را دستیافته به هدفتان تصور میکنید دارید واقعیتی را میبینید که با تلاش و کوشش شما قطعا اتفاق خواهد افتاد.
اما آیا فقط فکر کردنِ تنها کافی است؟ اگر فکر کنیم که در آینده یکی از مولتی میلیونرهای جهانی خواهیم شد ما را به سمت هدفمان سوق میدهد؟در اولین وهله بله، ولی فکر کردن بدون ایمان داشتن هرگز تاثیرگذار نخواهد بود.
در واقع این یعنی همان داشتن ذهن ثروتمند، اگر شما خود را میلیونری که میخواهید تصور کنید و سپس مثل خیلی از مردم دیگر خود را مسخره کنید یا بگویید ما رو چه به این چیزها، معلوم است هرگز به هیچ چیز دست نخواهید یافت. باید به رسیدن به هر آن چیزی که میخواهید ایمان داشته باشید و باور کنید که شما توانمندتر از آن هستید که فکرش را میکنید. وقتی ایمان و قوه تخیل یا همان تفکرات انسان با هم پیوند میخورد ذهن نیمه هشیار او را فعال کرده و همانطور که ناپلئون هیل، نویسنده کتابهای موفقیت از جمله بیندیشید و ثروتمند شوید، معتقد است ذهن نیمه هشیار پس از فعال شدن توسط ایمان و ذهن هشیار به فراست لایتناهی تبدیل میشود.
یکی از موارد جذابی که در کتاب راز خواندهام و ناپلئون هیل نیز بر آن تاکید میکند، موضوع تلقین است. تلقین یعنی باور کنید که آن چیزی را که میخواهید در دست دارید و تنها روشی است که از طریق آن میشود ایمان را در وجود انسان ایجاد کرد. تکرار هر چیزی در ذهن انسان طوری عمل میکند که گویی واقعیتی است در حال وقوع و هیچ چیز در این دنیا توان مقابله با آن را ندارد و قطعا همین طور است. با تکرار، هر موضوعی به ذهن نیمه هشیار رسیده و پس از مدتی حالت فیزیکی به خود میگیرد.
دقیقا مواردی که گفته شد در ارتباط با موضوعات منفی نیز صادق است.حتما دیدهاید خیلی از افراد میگویند بدشانس هستند، شانس با آنان یار نیست، تقدیر آنان این گونه نوشته شده است. تکرار این گفتهها خود به تنهایی کافی است تا انسان سالمی را به بستر بیماری بکشاند و از پای در بیاورد. همیشه باید حواسمان به واژههایی که در صحبت کردن به کار میبریم، زیرا واژهها از قدرتی برخوردارند که شاید در فکر ما نگنجد. پس چیزی را بگویید که واقعا میخواهید و دوست دارید.
۲. انگیزه
زندگی در دنیای امروز ایجاب میکند تا انسان برای برطرف کردن اولین نیازهای زندگیاش سخت کار کند، بنابراین حداقل انگیزه برای ثروتمند شدن توسط شرایط زندگی برای انسان ایجاد شده است. اما به جز این موارد نیازهای دیگری نیز وجود دارند که انسانها با توجه به میل و سلایق فردیشان علاقهمند به داشتن آنها هستند، مانند خانه بزرگتر، سفرهای لوکس و لباسهای برند یا هر چیز دیگری که آنها را خوشحال کند.
در واقع انگیزه، قوه محرکه انسان به سمت هدف است. در واقع همان چیزی است که انسان بخاطر آن حاضر است هر کاری کند تا به نتیجه مورد نظرش برسد. همیشه چیزهایی در زندگی انسان وجود دارد که که باعث میشود شخص تمام برنامههای زندگیاش را جوری بچیند تا به آن هدف نزدیک شود.
نوشتن چیزهایی که داشتن آنها شما را خوشحال میکند و خواندن هر روزه آنها باعث میشود تا هر روزه به شما یادآوری شود که برای چه چیزی باید وقت بگذارید و چه چیزی واقعا ارزش دارد که وقت گرانبهایتان را صرف آن کنید.
در داستانی که در ابتدای نوشتهمان در ارتباط با آقای بارنس نوشتم، یکی از مهمترین مواردی که باعث شد او به فروشندهای موفق و شریک کاری ادیسون شود، آتش انگیزهای بود که او در وجودش روشن کرده بود و هرگز اجازه نداد هیچ چیزی باعث دلسردیاش شود.
همانطور که گفته شد هر آن چیزی را که به داشتن آن علاقهمند هستید، بنویسید تا ذهن ثروتمند خود را تقویت کنید سپس آن را پیش رویتان بگذارید و هر روز بخوانیدش، تکرار انگیزه را در وجود شما دو چندان میکند. باعث میشود تا بخاطر داشته باشید تنها چیزی که ارزش زندگی کردن دارد آن چیزی است که شما را خوشحال کند.
۳. تصمیم
از مهمترین مواردی که میتواند با انگیزهترین شخصیتها را زمین بزند تصمیم نادرست است. شاید هم مهمترین عاملی است که باعث میشود تا افراد پس مدتی طولانی تلاش و کوشش ناکام بمانند.
پیش از راه افتادن همه مسیرهای منتهی به مقصد را به درستی با مطالعه منابع موثق و مشورت با افرادی با تجربه و آگاه بشناسید و سپس راه بیفتید. پیش از انجام هر کاری با جزئیات بنویسید که چقدر ثروت میخواهید، برای چه کاری میخواهید و حاضرید چقدر و چه چیزهایی را هزینه رسیدن به هدفتان کنید.
دو کتاب الهامبخش چهارراه پولسازی و پدر پولدار و پدر بیپول از کارآفرین مطرح جهانی رابرت کیوساکی را حتما در لیست “باید بخوانید”های خود قرار دهید!
نهایتا درتصمیمگیری با خودتان روراست باشید و همه چیز را با شفافیت عنوان کنید، درنتیجه تصمیمگیری برایتان راحتتر میشود. افرادی هستند که در تصمیمگیری سریع عمل کرده و با سرعت به سمت هدفشان حرکت میکنند. مثلا شخصی با شناختی که از خود دارد تصمیم میگیرد تا در طول دو سال مبلغی را برای خرید ماشین مورد علاقهاش فراهم کند، تنها کسانی میتوانند موفق شوند که بر تصمیمات خود پافشاری کردهاند و به سادگی از هدفشان دست نکشیدند.
نکته اینجاست : دقیقا زمانی که اطرافیان از شما میخواهند تا از تصمیمتان صرف نظر کنید، نباید دست از تلاش بکشید. هنری فورد، موسس و صاحب شرکت فورد، را همه میشناسیم. او آنقدر قاطع است و در تصمیمگیری سریع عمل میکند که به او لقب سمج را دادهاند. قاطعیت او در تصمیمی که برای تولید خودرو مدل تی باعث شد که این خوردرو تولید شود؛ در غیر این صورت اگر به صحبتهای اطرافیانش گوش میداد و از تصمیمش منصرف میشد، هرگز چنین خودرویی تولید نمیشد.
تنبلی را کنار بگذارید که این ویژگی انسانی، دشمن موفقیت شما است. هرگز کار امروز را به فردا نیندازید. تصمیمتان را امروز عملی کنید.
رابرت هاف میگوید:
«تنبلی ماده اولیه و سرّی شکست است، اما معمولا توسط فرد شکست خورده پنهان میشود.» در کل تنبلی سمی ضد تصمیمگیری است که انگیزه فرد را نیز از بین میبرد.
دیدگاهتان را بنویسید