معرفی کتاب سرمایه گذاری در کدام بازار اثر دبورا اوون
گاهی ناتوانی ما در درک ماجراها به این دلیل نیست که آنها سخت، پیچیده یا عجیب هستند. بلکه به این دلیل است که ما از فاصله اشتباهی و یا از زاویه اشتباهی به آنها نگاه میکنیم؛ یعنی گاهی بسیار نزدیک هستیم و گاهی بسیار دور. در این نوشتار به سراغ کتاب «سرمایه گذاری در کدام بازار» از «دبورا اوون» و «رابین گریفیس» میرویم و گلچینی از ماجراهای این کتاب ارزشمند را برایتان تعریف میکنیم. اگر به دنبال پیدا کردن نگاهی نو به بازار سرمایه گذاری هستید، حتما تا پایان این گفتگو با ما همراه باشید.
چرا حرکت قیمت ها و قوانین احتمال با هم ناسازگار هستند؟
در کتاب «سرمایه گذاری در کدام بازار» مشکل بسیاری از تحلیلهای بازار سرمایه، حذف بازیگر اصلی از داستان در نظر گرفته شده است. در واقع، سرمایه گذاران میخواهند با تکیه بر اعداد و ارقام، در مورد رفتار همان بازیگر – یعنی انسان – حدس و گمان بزنند. این در حالی است که در نهایت، این انسانها هستند که با رفتارهای خودشان صفحه بازی تمام تحلیلهای خشک و یکطرفه را بر هم میزنند.
نکته جالبتوجه اینکه ما انسانها به ندرت یک رفتار جدید را از خودمان نشان میدهیم. چون در حلقه قدرتمند عادتهای خودمان گیر افتادهایم. اگر از جنبه منفی این ماجرا فاکتور بگیریم، چنین چیزی بهترین ابزار برای رسیدن به یک تحلیل درست و حسابی است. در واقع، ما میتوانیم با موشکافی کردن رفتارهای معاملهگران به الگوی رفتاری تکرار شونده آنها دست پیدا کنیم و با دنبال کردن آن الگو به دنبال کشف بهترین فرصتهای معاملاتی باشیم.
تحلیل چرخهای چیست
از زمانی که مفهوم بورس، بازارهای مالی و تحلیل به میان آمد، سرمایه گذاران به طور کلی به دو دسته تقسیم شدند. دسته اول را تحلیلگران تکنیکی تشکیل دادند؛ یعنی کسانی که همیشه نگاهشان به گذشته است تا بتوانند بر اساس الگوهای ایجاد شده در طول زمان، راهی برای پیشبینی حرکت قیمتها در آینده پیدا کنند. دسته دوم را تحلیلگران بنیادی تشکیل دادند؛ یعنی کسانی که سرشان گرمِ تجزیه و تحلیل گزارشهای مالی شرکتها، بررسی رقبای آنها، موشکافی عرضه و تقاضا و در کل، بررسی عواملی است که روی اقتصاد، صنعت و شرکتها تاثیر مستقیم یا غیر مستقیم میگذارند.
با این حساب این دو دسته از تحلیلگران، فرسنگها از هم دور هستند. اما یک چیز میتواند آنها را در کنار هم قرار دهد و آن «الگوی سه چرخهای» است. در طول چند دهه هر کدام از چرخههای این تئوری توسط اقتصاددانهای برجسته کشف شدند و در کنار هم قرار گرفتند. بر اساس این الگو، سه دوره زمانی وجود دارد که در آن معاملهگران، رفتاری قابل پیشبینی از خودشان نشان میدهند که میتوان بر اساس آنها دست به اقدام زد.
چهار اقتصاددان، سه چرخه، یک نتیجه
مورد مهمی که در کتاب «سرمایه گذاری در کدام بازار» به آن پرداخته شد، «دوره اقتصادی» بود. در حقیقت، قدمت دورههایی که در زندگی انسانها وجود دارند به چند صده قبل باز میگردد. این بدان معنا است که دورههای موجود در اقتصاد، چندان هم تر و تازه نیستند. در واقع، آنها کمی دیر کشف شدند. با این وجود چهار اقتصاددان به نامهای «کندراتیف»، «ژوگلار»، «کیچین» و «شومپیتر» در طول سالهای دهه ۱۸ تا ۲۰ به دنبال کشف الگوهای اقتصادی بودند. بیایید نگاهی به الگوهای کشف شده توسط هر یک از این اقتصاددانهای نخبه بیندازیم:
۱) الگوی کندراتیف؛ چرخهای که به بلند مدت نگاه میکرد
در سالهای آغازین انقلاب کمونیستی، اقتصاددانی به نام «نیکولای کندراتیف» زندگی میکرد. او اقتصاد چهار کشور بزرگ سرمایهداری آن زمان یعنی «آلمان»، «فرانسه»، «بریتانیا» و «آمریکا» را زیر نظر گرفت و به این نتیجه رسید که تمام این اقتصادهای بزرگ، بدون استثنا دارای نوسانهای بلند مدت هستند. البته این نتیجهگیری به مزاج دولت کمونیست آن زمان خوش نیامد و این اقتصاددان بینوا را به زندان انداختند. او مدتی بعد در اثر بیماری و افسردگی از دنیا رفت. اما نوشتهها و آثار او به شیوهای نامعلوم از زندان جان سالم به در بردند و در آلمان به چاپ رسیدند.
۲) الگوی کیچین؛ کشف دورههای چهل ماهه از صعود و رکود
یک استاد دانشگاه به نام «جوزف کیچین» اقتصاد آمریکا و بریتانیا را مورد بررسی قرار داد و به یک الگوی اقتصادی چهل ماهه رسید. البته در آن زمان توجه چندانی به این کشف اقتصادی نشد. سرانجام با ورود کامپیوترها و توانایی آنها در انجام تحلیلهای پیچیده، درستی الگوی کیچین به اثبات رسید.
۳) الگوی ژوگلار؛ کشف دورههای ده ساله
اقتصاددانی فرانسوی به نام «کلمنت ژوگلار» دو فاکتور نرخ سود و قیمت را زیر نظر گرفت و به این نتیجه رسید که تقریبا هر ۱۰ سال یک بار، اقتصاد دچار رکود و صعود میشود.
۴) الگوی سه چرخهای شومپیتر؛ ترکیبی از سه الگوی اقتصادی کشف شده
یک اقتصاددان اتریشی به نام «شومپیتر» به این فکر افتاد که به جای گشتن به دنبال الگوهای اقتصادی جدید به دنبال رابطهای میان الگوهای کشف شده بگردد. به همین دلیل او الگوهای کشف شده توسط سه اقتصاددان «کندراتیف»، «ژوگلار» و «کیچین» را مورد بررسی قرار داد و توانست رابطه جالبی را میان آنها کشف کند. او نتیجه تحقیقات خود را در دو کتاب به چاپ رساند و در آنجا بود که اولین بار نام «الگوی سه چرخهای» را به میان آورد.
شومپیتر در کتابش بیان کرد که بزرگترین نوسان اقتصادی متعلق به الگوی کندراتیف است. این بدان معنا است که درون هر نوسان کندراتیف، نزدیک به شش الگوی نوسان ژوگلار وجود دارند و درون هر نوسان ژوگلار، نزدیک به چهار نوسان اقتصادی کیچین جای گرفتهاند. از نظر وشمپیتر، وقتی این نوسانهای تو در تو با هم تلاقی کنند، یک بحران اقتصادی جهانی به وجود خواهد آمد.
آیا بازار سهام و الگوهای اقتصادی از هم سوا هستند؟
نویسندگان کتاب «سرمایه گذاری در کدام بازار» باور دارند که با وجود آنکه بازار سهام هم بخشی از اقتصاد یک کشور یا جهان به شمار میرود اما نمیتوان گفت که این بازار با تحولات اقتصادی همقدم است. در واقع، بازار سهام همچون ماشین زمان عمل میکند و حدود شش ماه از تحولات اقتصادی جلوتر است.
گذشته از این، بازار سهام از انسانهای واقعی تشکیل شده است. این چیزی است که معمولا نمیتوانیم به روشنی آن را در دنیای اقتصاد پیدا کنیم. چون اقتصاد، رفتار نوعی اَبَر انسان را مورد تحلیل قرار میدهد که بیشتر از آنکه انسان باشد نوعی ربات است. به همین دلیل، رفتارهای او یکسان و تکراری هستند و خبری از هیجان یا رفتارهای ناگهانی در وی وجود ندارد. این در حالی است که تحولات بازار سهام به دلیل وجود انسانهای منطقی که همیشه با احساسشان تصمیم میگیرند، تقریبا غیر قابل پیشبینی است.
با چند روند عجیب اما واقعی در بازار سهام آشنا شوید
در کتاب «سرمایه گذاری در کدام بازار» به جز الگوی اصلی سه چرخهای چند روند دیگر هم مورد بررسی قرار گرفتهاند. وجود این روندها تنها یک دلیل دارد و آن هم حجم انبوه انسانهای واقعی در بازارهای مالی است؛ انسانهایی که نفس میکشند، زندگی میکنند، تصمیم میگیرند و بر بازارها تاثیر مستقیم میگذارند:
– چرخه ریاست جمهوری!
نام دیگر این چرخه، «چرخه چهار ساله» است که به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا ارتباط دارد. در واقع، یک سال قبل از انجام انتخابات ریاست جمهوری، بهشت سرمایه گذاران به وجود میآید. چون اوضاع اقتصادی به دلیل تلاش رئیس جمهور برای نشان دادن چهرهای عالی از خودش، خوب است! جالب اینجا است که به محض تمام شدن انتخابات، اوضاع بازار سهام روند سقوط را در پیش میگیرد! چون حالا رئیس جمهور منتخب باید با خرانه خالی شده دست و پنجه نرم کند.
– چرخه آخر سال
به آن «چرخه فصلی» هم گفته میشود. به این معنا است اوضاع بازار در ماه آخر سال، روند صعودی را پیش میگیرد و در ماههای اول بهار هم شیب خود را حفظ میکند.
– چرخه اکتبر و سپتامبر
به آن «چرخه پاییزی» هم گفته میشود. در طول این چرخه، بازار سهام دچار اُفت میشود. البته بخشی از این موضوع به دلیلهای روانشناسی و برخی دیگر به دلیل حسابرسیهایی که سرمایه گذاران بعد از تعطیلات تابستان روی سهمهایشان میکنند بستگی دارد. در هر صورت، سرمایه گذران از دو ماه اکتبر و سپتامبر دل خوشی ندارند و اگر در این دو ماه فرصتی برای فروش سهمها به پستشان بخورد، دریغ نمیکنند!
در مورد سرمایه گذاری و صبوری، تجدید نظر کنید
وقتی پای سخن سرمایه گذاران ثروتمند قدیمی مینشینید همه آنها به اتفاق یک توصیه شما میکنند و آن این است که: «اگر فرد صبوری نیستید وارد سرمایه گذاری نشوید!» شاید این حرف در گذشته درست بوده باشد اما اکنون، آب صبوریهای چندین ساله و معامله در بازار سهام در یک جوی نمیروند. سرمایه گذار در تحلیل بنیادی، فکر میکند باید سهامی را بیابید که قیمت آن کمتر از ارزش ذاتی آن است. سرمایه گذاران بزرگی مانند «گراهام» و «بافت» بر این اساس پیش میروند. اما مشکل اینجا است که اگر سرمایه گذاران امروزی بخواهند چنین کاری را انجام بدهند باید خیلی صبر کنند.
فرق میان شیوه تفکر تحلیل گران بنیادی و تکنیکالی وجود دارد؟
نویسندگان کتاب «سرمایه گذاری در کدام بازار» با یک بیان ساده، نظر خودشان را در مورد تحلیل بنیادی و تکنیکی ارائه دادند. از نظر آنها سرمایه گذاران بنیادی، همچون شکارچیانی هستند که در انتظار یک شکار ضعیف اما خوشمزه مینشینند. آنها پیوسته در حال بررسی صورتهای مالی هستند تا بتوانند شرکتهایی را بیابند که دچار مشکل شدهاند و قیمت سهام آنها روند نزولی را طی میکند. سپس تا جایی که میتوانند سهمهای آن شرکت را به قیمت پایین میخرند. البته به دیگران هم این موضوع را پیشنهاد میدهند. سپس به انتظار مینشینند تا بازار بالاخره در طول سالهای آینده به ارزش واقعی این سهمها پی ببرد.
اما سرمایه گذاران تکنیکالی، در نقطه مقابل سرمایه گذاران بنیادی قرار دارند. آنها به جای اینکه به دنبال یک شکار ضعیف باشند، بر گُرده قدرتمندترین شکارها مینشینند و از آنها سواری میگیرند. در واقع، سود، زمان و نظم، سه فاکتور مهم برای سرمایه گذاران تکنیکالی است. آنها به دنبال قدرتمندترین شرکتهای هر حوزه میگردند و منتظر میمانند تا قیمت سهام آنها روند صعودی را آغاز کند. سپس شروع به خرید میکنند و سود مورد نظرشان را در زمانی کوتاه به دست میآورند.
چه زمانی بهترین وقت برای استفاده از اصول بنیادی است؟
اصلیترین توصیه در کتاب «سرمایه گذاری در کدام بازار» دوری از تعصب و داشتن فکر باز است. یک سرمایه گذار هوشمند، تعصب را کنار میگذارد و در جای مناسب از هر دو تحلیل تکنیکال و بنیادی برای انتخاب بهترین سهم، نهایت استفاده را میبرد. بهترین کار این است که ابتدا سهم مورد نظرتان را از نظر تکنیکالی مورد بررسی قرار بدهید. پس از آنکه فهمیدید سهم مورد نظرتان ویژگیهای فنی خوبی برای خرید دارد به سراغ تحلیل بنیادی بروید و ارزش واقعی آن سهم را بررسی کنید. اگر سرمایه گذارانی که درگیر حباب دات کام شدند از این ترفند استفاده میکردند هرگز سرمایههای ارزشمند خود را بر باد نمیدادند.
چه فاکتورهایی به عنوان محرک الگوهای سه چرخه ای عمل می کنند؟
کتاب «سرمایه گذاری در کدام بازار» چهار فاکتور تاثیر گذار در این زمینه را معرفی میکند. بیایید آنها را با هم بررسی کنیم:
۱) آغاز تحول در اقتصاد کشورهای در حال توسعه
تا سالهای طولانی، چین که زمانی از راه ابریشم به بازارهای دنیا دسترسی داشت، در لاک خود فرو رفته بود. سیاستهای غلط حکمرانهای چینی و تفکر غلطشان مبنی بر تامین تمام چیزهای مورد نیاز از بازارهای داخلی چین باعث شد تا این کشور از قافله پیشرفت جهانی باز بماند. به دنبال این ماجرا و دست شستن از اقتصاد بینالمللی، تمرکز اصلی مردم چین به کشاورزی سوق داده شد؛ اما با این وجود، فقط کشاورزی آن هم با تکیه بر تولیدات داخلی نمیتوانست چاره کار باشد. به همین دلیل این سیاست باعث شد تا مردم چین، فقر را با پوست و گوشت خود احساس کنند.
تغییر، آغاز میشود
بعد از مدتی و در سالهای آغازین قرن ۲۰ام دولتمردان چینی به خودشان آمدند و با تغییر سیاستهایشان و ورود به سازمان تجارت جهانی، آتش زیر خاکستر پتانسیلهای این کشور را به یکباره روشن کردند. با این کار، اقتصاد این کشور، همچون تیری که از کمان رها شده باشد گامهای پیشرفت و جهانی شدن را طی کرد. به طوری که اکنون خیلی سخت میتوان بدون حضور محصولات این کشور زندگی کرد!
۲) میزان سن یک جمعیت
شاید برایتان جالب باشد که بدانید، فاکتور اثرگذار روی اقتصاد یک کشور، تعداد جمعیت آن نیست بلکه طیف سنی آن است. وقتی یک کشور، نیروی کار زیادی داشته باشد، مسیر توسعه، پیشرفت و شکوفایی اقتصادی را با سرعتی بالا طی خواهد کرد. چون این نیروی کار، مثلث فعالیت اقتصادی، پسانداز و سرمایه گذاری را کامل میکنند.
یک جمعیت سالخورده با اقتصاد چه می کند؟
اولین و روشنترین نتیجه بیان شده این ماجرا در کتاب «سرمایه گذاری در کدام بازار» کاهش تعداد نیروی کار است. نیروهای کار نه تنها چرخه اقتصاد را به حرکت در میآوردند بلکه با پرداخت مالیات، زمینه توسعه بخشهای دیگر جامعه و حتی حمایت کردن از بخش سالخورده جامعه را هموار میسازند. وقتی ورق برگردد و جمعیت سالخورده بیشتر از نیروی کار شود، دیگر کسی نیست که برای چرخاندن چرخ اقتصاد دست به تلاش بزند. از سوی دیگر، کسانی که روزی پرداخت کننده مالیات بودند حالا به دریافت کننده خدمات تبدیل میشوند و این یعنی به وجود آمدن یک بار اضافی روی دوش دولتها.
وقتی جمعیت یک کشور، سالخورده باشد کمکم سیاستهای اجرایی آن کشور به سمت حمایتهای بیشتر از افراد سالخورده سوق داده میشود. البته این ماجرا به خودی خود چیز بدی نیست. اما در این میان این امکان وجود دارد که وعدههای اقتصادی به جای نوید یک کشور فعال و پر از رشد به دنبال ارائه خدمات حمایتی و درمانی بیشتر برای قشر کهنسال خود تغییر ماهیت بدهد. موارد دیگری همچون کاهش نرخ پسانداز، افزایش سودهای بانکی و اثرگذاری مستقیم روی سیر حرکت بازار سهام از دیگر تاثیرهایی هستند که یک جمعیت سالخورده روی اقتصاد میگذارد.
۳) نیاز به انرژی و چالشهای تامین آن
پیشرفت کردن و توسعه یافتن به انرژی نیاز دارد. به ویژه این موضوع در کشورهای در حال توسعه که تلاش میکنند خودشان را به قطار پیشرفت جهانی برسانند اهمیت بسیار بیشتری دارد؛ اما انرژی به خودی خود وجود ندارد و باید آن را تولید کرد. بهترین روش تولید انرژی آن است که بیشترین میزان انرژی در مقابل کمترین مقدار هزینه و آلودگی زیست محیطی به دست بیاید. در حال حاضر، انرژی مورد نیاز جهان از نفت، گاز، خورشید و هستهای تامین میشود. مشکل نفت و گاز طبیعی، محدود بودن آنها است. انرژی هستهای هم به دلیل مشکل پسماندها و نگرانیهای زیست محیطی، دردسرهای خاص خودش را دارد.
۴) بیوتکنولوژی
مورد دیگری که در کتاب «سرمایه گذاری در کدام بازار» به آن پرداخته شد، بیوتکنولوژی بود. آخرین قطعه از پازل فاکتورهای تاثیرگذار روی الگوی سه چرخهای، در دست این عامل قرار دارد. چون نیاز به داشتن جامعهای سالم، یکی از پایههای اصلی پیشرفت به شمار میرود. در این میان، دانشمندان، محققان و پزشکان به دنبال بهترین و کارآمدترین داروها و روشهای درمان میگردند تا بتوانند بیماریها را درمان کرده و جامعه را به سمت سلامتی کامل سوق دهند. ناگفته نماند که این بخش هم به انرژی و سرمایه زیادی نیاز دارد.
چه نوشدارویی برای دلار آمریکا وجود دارد؟
کتاب «سرمایه گذاری در کدام بازار» اقتصاد آمریکا را غرق در مشکلات زیادی تصور میکند. کسری بودجه در آمریکا سالها است که اقتصاد قدرتمند این کشور را تهدید میکند. تنها دلیلی که باعث شده تا دلار هنوز سر پا بماند این است که کشورهای مختلف جهان، دلار را به عنوان یک ارز مشترک بینالمللی پذیرفتهاند و با آن معامله میکنند. اگر هر چه زودتر برای این کسری بودجه، راهحلی ارائه نشود، بحرانی جدی، اقتصاد آمریکا و کشورهایی که به دلار وابسته هستند را تهدید خواهد کرد.
یکی از سادهترین روشها برای حل این کسری و ترمیم دلار، پسانداز کردن ملت آمریکا است. آمریکا در گذشته به عنوان ملتی پسانداز کننده شناخته میشد. این باعث میشد تا بانکها بتوانند وامهایی با نرخ سود کم را به تولید کنندگان بدهند؛ اما در طول زمان و به علت به کارگیری سیاستهای غلط، مردم، سنت پسانداز کردن را از یاد بردند و در عوض به سراغ مصرف گرایی رفتند. به دنبال این ماجرا، پول از بانکها خارج شد و نرخ سود بانکی افزایش پیدا کرد.
وقتی پس اندازها به ملک تبدیل شدند
تغییر دیگری که در اقتصاد آمریکا به وجود آمد و در کتاب «سرمایه گذاری در کدام بازار» به آن پرداخته شد، روی آوردن مردم پسانداز کننده به خرید ملک بود. در واقع، مردم دیگر تمایلی به نگهداری از پولهای خود نداشتند چون میدیدند که ارزش آنها روز به روز کمتر میشود. به همین دلیل به سراغ بازار مسکن رفتند. چون در آن زمان، سرمایه گذاری روی بازار مسکن میتوانست از ارزشمندی داراییهای آنها محافظت کند. به دنبال استقبال مردم از ملک، قیمت آن بالا رفت و شکلی حبابی به خود گرفت. این موضوع باعث شد تا مردم بیشتر به سمت خرید ملک هجوم ببرند و از بانکها تقاضای وامهای سنگین کنند. چون فکر میکردند که این افزایش قیمت، مساوی با افزایش ارزشمندی است. بعدها بحرانهایی که دامن بازار مسکن را گرفت به همه نشان داد که این موضوعی، حبابی بیشتر نبوده است.
نبرد اقتصاد با نوسان های نزولی
در سادهترین حالت، رشد اقتصادی در جهان، نیازمند حرکت در دو جبهه است:
تلاش برای تقویت کردن نقطههای مثبتی که باعث تقویت قدرت اقتصادی میشوند
تلاش برای مقابله با نقطههای ضعفی که نوسانهای نزولی را به وجود میآورند
دو مورد از بزرگترین عواملی که باعث ایجاد نوسانهای نزولی در اقتصاد میشوند، «آنفلوآنزاهای جهانی» و «کمبود آب» هستند.
آنفلوآنزا و تاثیر ویروسهای همهگیر روی اقتصاد جهانی
جهان در دورههای مختلف و به علتهای ریز و درشت، با انواع جهانی آنفلوآنزاها دست و پنج نرم کرده است. این بیماریهای ویروسی با درگیر کردن نیروی کار و نیاز فوری به خرج کردن منابع مالی برای کشف و تولید انبوه دارو و واکسن، ضربهای قابل توجه بر بدنه اقتصاد جهانی وارد میکند.
آب؛ بحرانی کوتاه مدت اما تاثیر گذار
مورد دیگری که میتواند باعث ایجاد نوسانهای نزولی بر بدنه اقتصاد شود «بحران آب» است. حتما شما هم شنیدهاید که میگویند جنگهای آینده بر سر تصرف منابع آب شیرین خواهند بود. حتی اکنون هم جنگ و جدلهایی بر سر مشکلات مشترک جهانی آب در میان برخی از کشورها به وجود آمده است.
این موضوع آنقدر فراگیر شده که سازمان ملل برای کاهش تنشها و حل مشکلات با گفتگو «سازمان همکاریهای آبی» را تشکیل داده است. چیزی که باید در این میان از آن با خبر شوید این است که کمبود منابع طبیعی آب شیرین فقط در کوتاه مدت یک مشکل به شمار میرود و میتواند اقتصاد را درگیر کند؛ اما به هیچ وجه یک مشکل بلند مدت نیست. چون بیش از ۹۶ درصد سطح کره زمین را آب فرا گرفته است. به همین دلیل با رشد صنعت «نمکزُدایی» و بهینه کردن آن، آب آشامیدنی و مصرفی مردم جهان حتی با وجود تمام شدن منابع آب طبیعی، به خوبی تامین خواهد شد.
دوی ماراتن چین برای پیشی گرفتن از آمریکا
اگر اقتصاد جهانی را به یک دوی ماراتن تشبیه کنیم که شرکت کنندگان آن را کشورهای مختلف جهان تشکیل میدهند، آنگاه چین شرکت کنندهای خواهد بود که مدتها خارج از میدان رقابتها با مشکلات دست و پنجه نرم میکرد، اما به یکباره از جایش بلند شد و حالا در حال سبقت گرفتن از بهترین دوندگان این ماراتن است. چین یکی از بزرگترین صادر کنندگان مواد خام صنعتی مانند فولاد به شمار میرود و در این زمینه از فرانسه پیشی گرفته است. نویسندگان کتاب «سرمایه گذاری در کدام بازار» بر این باور هستند که چین در مورد نفت خام نیز پس از مدت کوتاهی، آمریکا را پشت سر خواهد گذاشت.
دورنمای سبک خرید کالا در میان چینی ها
وقتی یک کشور تلاش میکند تا با پیشرفت کردن و توسعه اقتصادی، سطح رفاه را در جامعه بالا بکشد، مردم درآمد بیشتری به دست میآورند و دغدغه آنها از تامین غذا، درمان و سرپناه به سطح بالاتری حرکت میکند. در این سطح جدید، مردم به دنبال تفریح کردن، مسافرت و خرید کالاهای لوکس هستند. حتی اگر کالاهایی که به دنبال آن هستند در کشور خودشان تولید نشود، این توانایی مالی را دارند که به کشورهای دیگر سفر کنند و چیزهای مورد نیازشان را بخرند.
این ماجرا در مورد ملت چین و کمی قبلتر در مورد ملت ژاپن اتفاق افتاد. طبق آمار سازمان گردشگری آمریکا، چینیهایی که به این کشور سفر میکنند با رزرو هتلهای ارزان قیمت به دنبال صرفهجویی در هزینه سفر خود هستند تا بتوانند با پولشان چیزهایی که نیاز دارند را خریداری کنند و با خودشان به چین ببرند. وقتی چین بتواند نیازهای پیشرفته مردمش را با افزایش کیفیت کالاها و فراهم کردن بستری برای حضور برندهای بزرگ در کشورش فراهم کند، آنگاه چینیها به جای صرفهجویی در سفر و خرید کالا به لذت بردن از سفر و اقامت در هتلهای گران قیمت تغییر جهت خواهند داد.
طلایی ترین پیام نویسندگان کتاب «سرمایه گذاری در کدام بازار»
«دبورا اوون» و «رابین گریفیس» با نوشتن کتاب «سرمایه گذاری در کدام بازار» به دنبال نشان دادن راهی برای سرمایه گذاران بودند تا بتوانند با نگاهی گستردهتر به ماجرای تحولات بازار سرمایه نگاه کنند. در نظر گرفتن الگوی سه چرخهای و به دست آوردن نگاهی کلان به اقتصاد و بازار سهام، دو هدف اصلی نویسندگان این کتاب بود.
دیدگاهتان را بنویسید