آنچه درباره اتریوم بدون حالت باید بدانید
حالت کلی و سراسری اتریوم شامل تمام حسابهای اتریوم، موجودی آنها و اسمارت کانترکتها و دادههای مرتبط با آنهاست. با مستقر شدن اکانتها و قراردادهای جدید در شبکه، حجم دادههای موجود در حالت سراسری این اکوسیستم، دائما در حال افزایش است.
این رشد حالت نامحدود، در زمان راهاندازی یک فول نود خودش را نشان میدهد؛ چراکه زمان بیشتری طول میکشد تا یک نود کامل در شبکه مستقر شود. در نتیجه، هزینهها افزایش پیدا میکند و تبدیل شدن به یک گره کامل، برای کاربران جذابیت خود را از دست میدهد.
اصطلاح بدون حالت
جالب است بدانید که اصطلاح Stateless واقعا به معنای نداشتن حالت نیست؛ بلکه به این معنی است که شما مسئولیت تهیه و ذخیره حالت سراسری اتریوم را به یکی دیگر از شرکتکنندگان در شبکه واگذار میکنید. بنابراین، Stateless یک اصطلاح نادرست است و یک کلاینت اتریوم بدون حالت کاملا بدون حالت نیست؛ بلکه به این معنی است که فقط حالتی را که میخواهد حفظ کند، انتخاب میکند.
یک کلاینت اتریوم بدون حالت، باید بتواند وضعیتی که میخواهد بهروز نگه دارد را انتخاب کند. همچنین، باید بتواند حالتی را که برایش فایدهای ندارد، نادیده بگیرد.
شاهدهای (Witness) موجود در هر بلاک اتریوم
شاهدهای (Witness) موجود در هر بلاک اتریوم
مکانیسم کلیدی در رسیدن به اتریوم بدون حالت، شاهد (Witness) یک بلوک است. بنابراین در اتریوم بدون حالت، زمانی که کلاینتها بلاکهای تایید شده را از ماینرها دریافت میکنند، شاهد مربوطه آن را نیز دریافت خواهند کرد. این Witness موجود در بلوک، شامل تمام دادههای مورد نیاز برای اجرای تراکنشهای موجود در آن بلاک است.
در نتیجه ارسال این شاهدها در شبکه، دادههای بیشتری در سراسر شبکه ارسال میشوند؛ بنابراین باید تاثیری را که ممکن است بر روی شبکه داشته باشد را ارزیابی کنیم، تا اطمینان حاصل کنیم که اکوسیستم اتریوم، به عملکرد ایمن و کارآمد خود در محیط تغییر یافته جدیدش ادامه خواهد داد.
مدلسازی اتریوم بدون حالت
مدلسازی رویکردی است که عموما زمانی انجام میدهیم که بخواهیم آینده را پیشبینی کنیم یا اثرات و پیامدهایی که ممکن است هنگام ایجاد تغییرات در یک محیط عملکردی رخ دهد را ارزیابی کنیم.
اتریوم بدون حالت چنین محیطی است. شبکه فعلی Ethereum کاملا شناخته شده است و مدتهاست که به خوبی کار میکند. در حال حاضر، به دادههای تجربی زیادی دسترسی داریم. همچنین درک خوبی از نحوه عملکرد آن داریم. اکنون با در نظر گرفتن اکوسیستمی بدون حالت برای دومین ارز دیجیتال، سوالی که پیش میآید این است که سیستم تغییریافته چگونه تنظیم شده و کار خواهد کرد؟ اینها مجهولاتی هستند که باید در مدلسازی لحاظ کنیم. به عنوان مثال، بدترین و بهترین سناریوها هنگام پیادهسازی اتریوم بدون حالت کداماند؟
در حقیقت مدلسازی به ما کمک میکند تا دانش خود در مورد اکوسیستم را افزایش دهیم و درک بهتری از مسئله داشته باشیم. با تکیه بر دانش خود از موارد شناخته شده، میتوانیم فرآیندها و تعاملات کلیدی را در سیستمی که در حال مطالعه آن هستیم، مدلسازی کنیم.
جهت مدلسازی مجهولات، در مدل خود از احتمالات برای نمایش عدم قطعیتها استفاده میکنیم. ما همچنین با کارشناسانی که دانش عمیقی از سیستم یا مشکل فعلی دارند، مشورت کردیم. تلفیق دانش آنها در مدلسازی، برای شناسایی فرآیندهایی که ممکن است تحت تاثیر تغییرات قرار گیرند، بسیار مهم است.
اغلب گنجاندن همه عواملی که ممکن است به طور بالقوه بر نتیجه تاثیر بگذارند، چالشبرانگیز است. با این حال، حتی ممکن است در نظر گرفتن برخی جزئیات، صرفا پیچیدگی مدل را افزایش دهد. بنابراین، برای شناسایی فاکتورهای کلیدی که رفتار سیستم یا بخشهایی از آن را به بهترین شکل نشان میدهند، با کارشناسان مشورت کرد. بنابراین، تنها راه برای این که دریابیم اتریوم بدون حالت امکانپذیر است یا خیر، باید آن را مدلسازی کنیم.
دیدگاهتان را بنویسید