معرفی آخرین کتاب مرد موفقیت ناپلئون هیل(معجزه زندگی خود باشید)
ذهن شما میتواند در دو جبهه به فعالیت بپردازد. جبههی اول مثبت است. یک ذهن مثبت همیشه به دنبال یافتن بخشهای سازنده و سرشار از امید در هر چیزی است. از نظر این ذهن، حتی بخشهای به ظاهر منفی هم بذر فرصتی بسیار قدرتمند را در خودشان پنهان کردهاند.
در نقطهی مقابل این ماجرا، ذهن منفی وجود دارد. این ذهن که بهطور پیشفرض در وجود ما فعال است، به ما کمک میکند تا خطرها را پیشبینی کرده و از جان و مالمان محافظت کنیم؛ اما در عین حال نیز میتواند ما را به بدترین دشمن خودمان تبدیل کند.
ذهن منفی، تمام فرصتها را از بین میبرد، تمام زیباییها را نابود میکند، نیتهای خوب را بد برداشت کرده و بذر جدایی، دروغ، نفاق، پلیدی و خساست را در جانمان میکارد. برای آنکه بتوانیم خودمان را از دامهای ریز و درشت ذهن منفینگرمان نجات دهیم و راهی به سوی ساخت معجزههای زندگیمان باز کنیم، چارهای جز کوچ کردن از اردوگاه افکار منفی به بهشت افکار مثبت را نداریم.
چگونه دیدگاههای مثبت ذهنی را شناسایی کنیم؟
ناپلئون هیل در آغاز گفتوگو در کتاب «شما میتوانید معجزه زندگی خود باشید»، اصرار دارد خوانندگانش را با ویژگیهای نگرش مثبت ذهنی و تاثیرات آن آشناتر کند. این دیدگاه به دلیل تفاوت بزرگی که با نگرش منفی دارد، بهراحتی قابل شناسایی است اما گاهی مرز میان خوبی و بدی بسیار باریک و مبهم میشود. به همین دلیل، بهتر است قبل از هر چیزی، خودمان را با ویژگیهای روشن این دیدگاه آگاه کنیم.
نگرش مثبت ما را به سمت جلو هل میدهد
وقتی نگاهی مثبت به ماجراها و دنیای اطرافمان داشته باشیم، بیرون آمدن از دایرهی امنمان را به چیزی وحشتناک مانند نمیکنیم.
در آن صورت است که مشتاق تجربه کردن چیزهای تازه خواهیم بود و نتیجهی آن تجربه کردن، هر چه که باشد، برایمان سودمند خواهد بود. اگر تجربهی ما منفی باشد، متوجه میشویم که آن چیز یا ماجرا ما با همسو نیست و اگر مثبت باشد، یک راه جدید و همسوی دیگر با خودمان را کشف میکنیم.
با ذهن مثبت میتوانید ماجراهای شگفت انگیز را به سمت زندگیتان جذب کنید
شما میتوانید معجزه زندگی خود باشید؛ زیرا افکارتان هر چیزی که باشند، معادلهایی فیزیکی را از جنس خودشان وارد زندگیتان میکنند. اگر بدون توجه به موجودی حسابتان تصور کنید که انسان ثروتمندی هستید، راهی به سمت جذب کردن ثروتی که همیشه حسش میکنید به سوی شما باز میشود.
ولی اگر تصور کنید که اکنون فردی فقیر هستید و در آینده نیز زندگی فقیرانهای خواهید داشت، درهای تمام فرصتها به رویتان بسته میشود و به سمتی سوق داده میشوید تا دقیقاً چنین زندگی فقیرانهای را تجربه کنید. بنابراین، هوشمندانه است که با انتخاب نگرش ذهنی مثبت، زندگی مورد علاقهی خود را بسازید.
ذهن مثبت، انرژی شما را مدیریت میکند
در بخش دیگری از کتاب به تأثیر ذهنیت مثبت روی مدیریت کردن انرژی اشاره شده است. تفکر ذهنی مثبت به شما کمک میکند تا بهسرعت در هر ماجرا روی بخشهایی که میتوانید به سهم خودتان تغییری در آنها ایجاد کنید، دست بگذارید.
این در حالی است که یک فرد با ذهن منفی، به جای گشتن به دنبال فرصتها، خودش را با آه و ناله کردن در مورد مشکلها خسته و فرسوده میکند. فراموشی غر زدن و شکایت کردن، بزرگترین گام به سمت تفکر مثبت و داشتن یک زندگی رویایی است.
تفکر مثبت، چراغ انگیزه را در قلبتان روشن نگه میدارد
وقتی تفکر مثبت داشته باشید، نگاهی متفاوت به اهدافتان خواهید داشت. در این صورت است که وقتی به هدفتان برای ساخت آیندهی موردعلاقهی خود نگاه میکنید، آن را به شکل یک کار قابل اجرا میبینید.
ولی اگر تفکر منفی داشته باشید، نه تنها نمیتوانید با شجاعت برای آیندهی خود هدفگذاری کنید، بلکه در هر لحظه به دنبال کشف مشکلاتی میگردید که شاید در آینده به وجود بیایند و شما را از زندگی دوست داشتنی خود دور کنند. هر چه سریعتر باید این تفکر مسموم را رها کنید.
ذهن مثبت، نگاه شما را به انتقادها تغییر میدهد
معمولاً مردم از مورد نقد واقع شدن خوششان نمیآید. البته، این موضوعی طبیعی است؛ ولی وقتی ذهن مثبتی داشته باشیم، خوشحال میشویم که قبل از دیر شدن یک ماجرا از وجود اشکال در آن با خبر شدهایم و فرصتی ناب برای تغییر آن را در اختیار داریم.
این در حالی است که یک فرد با دیدگاه منفی به محض شنیدن یک انتقاد، همه چیز را رها میکند؛ زیرا فکر میکند دیگر راهی برای تغییر وجود ندارد و یا برای انجام هر کاری دیر شده است.
تعهد و مسئولیتپذیری از سوغاتیهای داشتن یک ذهنیت مثبت هستند
ذهن مثبت از چالشها فرار نمیکند بلکه همیشه به دنبال راهحلی برای حل کردنشان میگردد. ذهن مثبت شما را به فردی بسیار مسئولیتپذیر تبدیل میکند که به جای فرار از موقعیتهای جدید و ترس از اشتباهات انجام داده، محکم در مقابل آنها بایستید و آنها را حل کنید.
چگونه ذهنمان را به مثبت فکر کردن عادت بدهیم؟
شما میتوانید معجزه زندگی خود باشید؛ به شرطی که بتوانید ذهنتان را از پیچ و خم افکار منفی بیرون بکشید و آن را روی افکار مثبت قرار دهید. خوشبختانه چندین و چند روش برای این کار وجود دارد که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.
۱- هدفی مشخص برای خودتان داشته باشید
جالب است بدانید که حتی تفکر مثبت هم به هدف نیاز دارد. میتوانید کارتان را با یک هدف کوچک اما اثرگذار مانند شادتر زندگی کردن آغاز کنید.
۲- در همه چیز به دنبال بخشهای مثبت بگردید
برای این کار میتوانید ذهنتان را به موضوعهای گوناگونی مثل سلامتی، آرامش فکری، امنیت اقتصادی و… مشغول کنید تا همیشه به دنبال بخشهای نیرومند و نیروبخش ماجرا و یا به عبارتی، نیمهی پر لیوان برود.
۳- یاران حلقه را تشکیل دهید
تاثیر افرادی که با آنها در حال معاشرت و زندگی هستیم، بخش جالب دیگری است که در کتاب «شما میتوانید معجزه زندگی خود باشید» در موردش صحبت شده است. افرادی را پیرامون خودتان جمع کنید که مانند خودتان به دنبال افکار مثبت و نگرش سازنده باشند. در این صورت است که یکدیگر را به سمت داشتن ذهنیت مثبت تقویت خواهید کرد.
اگر افرادی که پیوسته تفکرات منفی دارند از اعضای نزدیک خانوادهتان هستند و نمیتوانید با آنها قطع ارتباط کنید، سعی کنید هنگام معاشرت با آنها موضوع را در دست بگیرید و آن را به سمت و سویی که خودتان میخواهید بکشانید.
به این ترتیب، به شیوهای مسالمت آمیز، خودتان را از آن فضای منفی نجات خواهید داد. البته، گاهی هم چارهای جز مشغول کردن خودتان به کاری متفاوت مثل گوش دادن به موسیقی ندارید؛ چون تغییر دادن دیگران کاری بسیار زمانبر است.
۴- در مقابل قانون تغییر، جبهه نگیرید
در این دنیا، تنها چیزی که هیچ وقت تغییر نمیکند، تغییر کردن است. جسم ما از لحظهای که به وجود میآید، پیوسته در حال تغییر و تحول است و این ماجرا حتی پس از مرگ نیز ادامه پیدا دارد. محیط پیرامونمان، آب و هوا، زمین، کهکشانها و هر چیزی که برای ذهن ما قابل تصور است، در حال دگرگونی است.
انسان با وجود اینکه در قلب این تغییرها زندگی میکند، ولی خودش را از آنها جدا میداند. به همین دلیل، مثل یک زندانی که با زنجیر به دیوار زندان قفل شده است، به افکار و نگرش قدیمی خود میچسبد؛ غافل از آنکه تنها راه بیرون آمدن از آن زندان و چشیدن طعم آزادی و ثروت، باز کردن آن زنجیر است. شما میتوانید معجزه زندگی خود باشید و برای این کار هر آنچه لازم دارید در اختیارتان قرار گرفته است. پس، از دیدن تغییرات نترسید و آنها را به نفع خودتان رام کنید.
چگونه با موج تغییرها همراه شویم؟
همهی تغییرات خوشایند نیستند اما ذهن انسان این توانایی را دارد که الگوی اصلی تغییرها را استخراج کرده و برای ساخت الگوی موردعلاقهی خود از آن نهایت استفاده را ببرد. این ماجرا میلیونها بار بهتر از آن است که ترس تغییرها ما را مجبور به گوشهنشینی کند و یا تمام نیروی ما برای حفظ وضعیت قبلی و مقاومت کردن در برابر تغییرها صرف شود.
تن دادن به تغییر برای ما انسانها دردناک است؛ چون ما در عادتهای قبلی خودمان غرق شدهایم. تغییر، طوفانی سهمگین است که میخواهد بخش قابل توجهی از عادتهای ما را بگیرد و آنها را با مواردی جدید جایگزین کند. کسانی که زودتر عادتهای خودشان را رها کرده و به دنبال راهی برای هماهنگی با موج جدید میگردند، بیشتر از بقیه موفق به کشف فرصتهای پنهان این ماجرا میشوند.
شما میتوانید معجزه زندگی خود باشید؛ درد و بیماری، نفرین نیستند بلکه موهبت هستند
شما میتوانید معجزه زندگی خود باشید؛ حتی این موضوع در مورد بیماریها نیز صدق میکند. تقریباً انسانی وجود ندارد که از درد و بیماری خوشش بیاید. حتی انسانهای سالم هم از فکر اینکه روزی به یک بیماری مبتلا شوند در هراس به سر میبرند. اگر شما نوع نگاهتان به درد و بیماری را کاملاً تغییر دهید، شما میتوانید معجزه زندگی خود باشید. اگر کسی درد را احساس نمیکرد چه اتفاقی برایش میافتاد؟
در آن صورت، اگر ناخواسته به یکی از اعضای بدنش آسیب میرساند، اصلاً متوجه این ماجرا نمیشد و چه بسا خون زیادی را از دست میداد یا در اثر آسیبهای جدی درونی، بدون هیچ علائم و نشانهای جان خود را از دست میداد. درد و بیماری ها برای از بین بردن ما به وجود نیامدهاند. آنها آمدهاند تا راهی برای بیشتر و بهتر زندگی کردن در مقابل ما قرار دهند.
اگر از بلاهایی که توسط افکار آلوده یا شیوهی زندگی ناسالم بر سر جسم و روح خود میآوریم آگاه باشیم، به خودمان میآییم و با قرار دادن هر چیز سر جای خودش، تغییر سبک زندگی و دگرگونی افکار، دوباره سلامت جسمی و روحی خودمان را به دست میآوریم و به دنبال این ماجرا، آگاهانهتر زندگی میکنیم.
تلاش برای رشد و پیشرفت، یک پروژه نیست؛ یک فرایند است
شاید اینطور بهنظر برسد که برای رسیدن به موفقیت تنها کافی است در یک بازهی زمانی مشخص، خودمان را آموزش دهیم و با رسیدن به هدف، دوباره به وضعیت قبلی خود بازگردیم.
اما اگر میخواهیم به هدفی برسیم یا حتی اگر به هدفی رسیدهایم، برای حفظ و گسترش آن باید مسیرمان را ادامه دهیم. تا زمانی که زنده هستیم، باید تلاشمان برای یادگیری و اندازه گرفتن میزان پیشرفتمان را جدی بگیریم؛ زیرا هیچ چیز منتظر ما نمیایستد.
زمان بهطور دیوانه کنندهای در حال حرکت رو به جلو است و توقف یا لحظهای استراحت برایش معنا ندارد. بنابراین، از اینکه همیشه در حال یادگیری باشید، نترسید. شما میتوانید معجزه زندگی خود باشید. سرنوشت شما بهعنوان یک انسان جویای موفقیت و ثروت است. هر چقدر که زودتر این حقیقت را بپذیرید، زودتر میتوانید زندگی رویایی خودتان را بسازید.
فقر یک وضعیت ذهنی است نه یک سرنوشت
بخش قابل توجهی از مردم جهان در وضعیت مالی نه چندان خوبی به سر میبرند. فرزندان آنها هم در فقر متولد میشوند و آن را سرنوشت زندگی خود میپندارند. اما واقعیت این است که فقر آنها نتیجهی تفکر منفی پدر و مادر و محیطی است که در آن متولد شدهاند.
بله، درست است. اصلاً عادلانه نیست؛ اما چه کسی گفته است که زندگی موهبتهایش را بهطور عادلانه در میان مردم تقسیم میکند؟ شما میتوانید معجزه زندگی خود باشید و این در مقایسه با تمام جهان هستی که چنین قدرتی را ندارند، باز هم عادلانه نیست.
به طبیعت نگاه کنید. بخشی از جهان غرق در آب شیرین و جنگلهای سرسبز است و بخشی دیگر بیابانی است که سال به سال فقط چند قطره آب در آن میبارد. حتی حیوانات نیز از این ماجرا در امان نیستند. پس ما بهعنوان بخشی از همین طبیعت، چطور انتظار تقسیم مساوی همه چیز را داریم؟
خوشبختانه، جدا از وضعیت زندگی یا خانوادهای که در آن متولد میشویم، ما به موهبتی مجهز هستیم که میتواند زندگی را برای ما و فرزندانمان بسیار متفاوت کند. این موهبت چیزی جز قدرت تفکرمان نیست.
تغییر برنامهی ذهنی، مساوی است با تغییر زندگی
تصوری که ما از خودمان، شرایط قبلی، فعلی و آیندهی زندگیمان داریم، ماجراهایی را میسازد که در زندگی تجربه میکنیم؛ به همین دلیل است که شما میتوانید معجزه زندگی خود باشید.
فکر و احساسی که ما در همین لحظه برای خودمان و زندگیمان داریم، آیندهای را میسازد که در آرزویش هستیم و حتی میتواند گذشته را هم تغییر دهد. شاید تغییر آینده معقول باشد اما به احتمال زیاد با خواندن امکان تغییر گذشته، حتماً تعجب کردهاید.
بله، درست است؛ ما نمیتوانیم به گذشته برگردیم و تصمیمهایی که گرفتهایم، تغییر دهیم اما میتوانیم نگرشمان نسبت به خود را تغییر دهیم. آیا واقعاً در گذشتهی ما هیچ نکتهی مثبت یا درس بزرگی پنهان نشده است؟
آیا نمیتوانیم از گذشتهی خود موهبت یا فرصتی برای حال و آینده بسازیم؟ شاید باورش سخت باشد ولی گذشته همچنان میتواند فرصتهایی را به سوی حال و آینده بفرستد. این ماجرا محتاج تغییر نگرشمان نسبت به گذشته است.
از فقر نترسید اما با آن دوست هم نشوید
ناپلئون هیل در کتاب «شما میتوانید معجزه زندگی خود باشید»، تلاش میکرد تا نگاه خوانندگانش به موضوع «فقر» را تغییر دهد. برخی فقر را بهعنوان یک موهبت درنظر میگیرند تا از این طریق به خداوند نزدیک شوند یا حتی در دنیای پس از مرگ بهدلیل فقرشان در زمین، به بالاترین درجهها برسند. اندکی فکر کنید.
پروردگاری که از همه چیز و همه کس ثروتمندتر است، کسی که نهتنها ما انسانها بلکه تمام موجودات روی زمین و کهکشانها را با کمترین میزان انرژی به وجود آورده است، کسی که قدرت ساخت زندگی رویایی را در دست قدرت پنهانمان، یعنی نیروی افکارمان قرار داده است، چرا باید از فقر ما راضی بوده و برای آن پاداش درنظر بگیرد؟
او ثروتمند است و میخواهد مخلوقاتش با کمک این همه نعمت و فرصت، راه خودشان را بسازند و به نقطهی کمال که برای آن ساخته شدهاند، برسند. استفاده نکردن از این نعمتها، عاشق فقر شدن، زندگی در شرایطی سخت آن هم به بهانهی حضور در بهشت بهمعنای هدر دادن نعمتهایی است که پروردگارمان برای ما مهیا کرده است.
از فقر نترسید اما آن را بهعنوان دوست و یار خود نیز نپذیرید. آن را رها کنید. به فقر و ماجراهایی که میتواند در پی آن وارد زندگیتان شود، توجهی نکنید. شما بزرگ و بزرگزاده هستید و رسیدن به شکوه و بزرگی در تقدیرتان است. کافی است این حقیقت را بپذیرید و ذهنتان را از افکار فقرساز پاکسازی کنید. نگران نباشید. راهها یکی پس از دیگری برایتان باز خواهند شد و شما مسیر خودتان را پیدا خواهید کرد.
نگاهتان به شکست را تغییر دهید
شکست چیز ترسناکی است؛ البته فقط اینطور بهنظر میرسد. میتوانید آن را یک شکل کاغذی کوچک تصور کنید که سایهاش در مقابل نور، بسیار بزرگ دیده میشود. درحقیقت، شکست ترسناک نیست. اگر شکست نباشد، ما تا زمانی که زنده هستیم متوجه اشتباه بودن روش زندگی، نوع افکار و رفتار خودمان نمیشویم.
شکست چیزی مانند زمین خوردن هنگام راه رفتن برای اولین بار است. اگر در زمان کودکی بارها و بارها زمین نمیخوردیم، هیچ وقت یاد نمیگرفتیم چطور پاهایمان را درست روی زمین بگذاریم و تعادلمان را حفظ کنیم.
شکست یک مکمل دارد که فراموش کردن آن باعث بیاثر شدن موهبتهای شکست میشود و آن دوباره تلاش کردن همراه با تغییر است. اگر بعد از شکست خوردن مدتی توقف کنیم، به راهی که آمدهایم نگاه کرده و روشها یا عملکردمان را بازبینی کنیم، سپس با یافتن علتهای اصلی شکستمان طرحی تازه برای ادامهی مسیر طراحی کنیم، بدون شک میتوانیم با موفقیت ملاقات کنیم.
افکار شما درنهایت به اشیای فیزیکی تبدیل میشوند
ناپلئون هیل در بخش انتهایی کتاب، که نتوانست کاملش کند، به بحث فرکانس افکار و تاثیر آنها روی زندگی بشر پرداخته است. هر فکر، فرکانس یا ارتعاشی دارد که با قدرت ذهن انسان خارج میشود، در هستی میگردد، شکل فیزیکی خودش را میسازد و سپس دوباره به سوی خود فرد باز میگردد؛ کمی ترسناک است.
زیرا اگر افکارمان در مورد فقر، بیماری، جدایی و ترس باشد، یعنی قرار است دقیقاً همان تفکرات وارد زندگی ما شوند. خوشبختانه مسیر توقف این فرایند بسیار ساده و قدرتمند است.
ما میتوانیم با تغییر دادن نوع افکارمان، فرکانسهایی متفاوت را در پی ارتعاشهای قبلیمان بفرستیم، آنها را تغییر داده و به سویی کاملاً متفاوت هدایت کنیم. عظمت این کار، آنچنان بزرگ است که گاهی درک آن برایمان سخت میشود.
ولی چه آن را باور کنیم و چه نکنیم، ما هر روز در زندگیمان در حال ارسال این ارتعاشها به هستی و دریافت آنها هستیم. ما زندگی خود را با افکارمان میسازیم؛ زیرا واقعیترین چیز که بهعنوان یک انسان در کنترل ما قرار دارد، همین نیروی افکارمان است و باید اعتراف کنیم که برایمان بسیار کافی است.
دیدگاهتان را بنویسید