خلاصه کتاب پول اثر eric lonergan
میدانید که پول و ماجراهایی که به دلیل بازی کردن با آن به وجود میآیند، بخشهایی جدایی ناپذیر از زندگی ما را تشکیل میدهند.در حقیقت ما بدون پول نمیتوانیم زندگی کنیم و پول هم بدون ما معنی و اعتبار ندارد. در این بخش به سراغ «کتاب پول» از «اریک لونرگن» میرویم و پای نگاه جالب او به ماجرای داراییهای مالی مینشینیم. اگر به دنبال دریچهای تازه برای نگاه کردن به ماجرای اسکناسها و اعتبارها میگردید پیشنهاد میکنیم که تا پایان این ماجرا با ما همراه باشید.
پول از کجا می آید؟
شاید اگر ماشینی برای سفر در زمان داشتیم و میتوانستیم به گذشته برگردیم میگفتیم که پول، فقط یک ورق کاغذ است؛ اما به ما این اطمینان را میدهد که هر وقت بخواهیم میتوانیم آن را با مقدار مشخصی طلا یا نقره عوض کنیم. در واقع، پول، رسید طلاهای ما است که در خزانه قرار دارد.
ولی حالا واقعا نمیدانیم چطور پرسشهایی که در مورد چیستی و منبع ایجاد پول پرسیده میشوند را پاسخ دهیم. چون دیگر هیچ خزانهای وجود ندارد که در قبال تحویل دادن اسکناس به ما طلا یا نقره بدهد. اکنون دستگاههای چاپ اسکناس، ضرب سکه یا حتی ماشین حسابهای کامپیوترها هستند که با مفهوم پول، بازی میکنند. یک صفر بیشتر، هورااا شما میلیونر هستید؛ یک صفر کمتر، وااای شما ورشکست شدید!
چرا بانک ها و مردم به پس انداز کردن نیاز دارند؟
در بخشی از «کتاب پول» به ماجرای نیاز بانکها به پس اندازها میرسیم. پس انداز، آغاز یک چرخه از گردشهای جالب اقتصادی است. اجازه بدهید این موضوع را با یک مثال برایتان توضیح دهیم. یک زوج جوان را تصور کنید که اکنون با کمک نیروی جوانی خود هر دو مشغول کار و تلاش هستند. به همین دلیل بیشتر از میزان مخارجشان درآمد دارند. از طرفی آنها به فکر آنها آینده خود هم هستند.
به همین علت، مقدار اضافی پولشان را در بانک پس انداز میکنند. بانک این اعتبار پس انداز شده را در قالب وام با بهره مشخص به کسانی که برای خرید خانه، خودرو یا راهاندازی و گسترش کسب و کار به اعتبار بیشتری نیاز دارند میدهد. در نتیجه این بده و بستان، مقداری سود روی اعتبار پس انداز شده زوج جوان میآید، بانک هم سود میکند و مردم نیز میتوانند خانه یا چیزهای گرانی که نیاز دارند را خریداری کنند. بدون وجود پس انداز، هیچ کدام از این اتفاقها نمیافتاد.
درسی بزرگ که دولت ها از رکودهای بزرگ یاد گرفتند
«eric lonergan» در کتاب پول، سری هم به میانبر دولتها برای تکرار نکردن آشوبهای پس از رکود میزند. هر کجا که پول باشد، حرف از رکود هم وجود دارد. کشورهای مختلف در سرتاسر جهان، فصلهای مختلفی از رکود اقتصادی را تجربه کردهاند. در این میان، یکی از اولین کارهایی که مردم درمانده برای نجات آخرین ذره از دارایی خود انجام میدهند یورش بردن به بانکها و خالی کردن حساب بانکیشان است. این ماجرا میتوانست در عرض چند ساعت یک بانک با چند دهه قدمت را ورشکست کند. رفتهرفته دولتها یاد گرفتند که چطور از روی دادن این ماجرا جلوگیری کنند.
راه چاره باز هم در بازی کردن با صفرهای جلوی عددها و روشن کردن ماشین چاپ اسکناس بود. در یکی از آخرین رکودها که در سال ۲۰۰۸ رخ داد مردم فقط یک قدم تا هجوم به بانکها و خالی کردن حسابشان فاصله داشتند. دولتها نیز برای جلوگیری از این ماجرا اعلام کردند که هر چقدر لازم باشد اسکناس چاپ میکنند تا تمام مردم بتوانند پولهای خود را از بانک بیرون بکشند. در نتیجه این اعلام، حتی بدون روشن کردن دستگاههای چاپ اسکناس هم قائله ختم به خیر شد. چون پول از وضعیت کمیابی خارج گشت و مردم نفس راحتی کشیدند.
آیا می توان به همین راحتی و بدون دردسر، پول چاپ کرد؟
اگر در مورد سختی چاپ اسکناس یا اضافه کردن اعتبار به بانکها کنجکاو هستید باید بگوییم که بله، این موضوع خیلی هم ساده است و حتی با توجه به مثالی که کمی قبل برایتان گفتیم، میتواند از آشوبهای بزرگ هم جلوگیری کند. ولی چاپ اسکناس، یک شمشیر دو لبه است. اگر بیش از اندازه و به شکلی افسار گسیخته این کار را انجام دهیم، دچار گرانی غیر قابل تحمل و تورم میشویم.
تجارت، بزرگراهی برای پیشرفت که با پول امکان پذیر می شود
بررسی رابطه میان پول و تجارت، بخش دیگری بود که در کتاب پول به آن پرداخته شده بود. سرنوشت انسانها این است که در کنار هم و با کمک یکدیگر زندگی کنند. اگر انسانهای اولیه سعی میکردند که هر کدام به تنهایی از پس زندگی بر بیایند به احتمال زیاد نسل بشر تاکنون منقرض شده بود. تجارت هم یکی از روشهایی است که انسانها با کمک آن توانستند از کمک یکدیگر نهایت استفاده را ببرند. در هر زمان از تاریخ که دولتها تصمیم گرفتند با شعارهایی همچون «خودکفایی» خودشان را از دیگر کشورها جدا کنند چرخ اقتصادشان به شماره افتاد و به جای پیشرفت کردن مشغول درجا زدن شدند.
در این میان، پول به ابزاری تبدیل شد که میتوانست تجارت میان کشورها را بسیار راحتتر کند. به ویژه این ماجرا زمانی بیشترین تاثیر خود را گذاشت که کشورهای مختلف با هم به توافق رسیدند که در یک دایره مشخص جغرافیایی به پول کشورها اعتبار دهند. در این صورت، یک تاجر میتوانست با اسکناس کشور خودش در کشورهای دیگر هم به تجارت آزاد مشغول شود.
پول یک قرارداد اجتماعی است
رابطه ساده ولی در عین حال، پیچیده انسانها با یکدیگر به نقش پول در جامعه، رنگی متفاوت میبخشد. «اریک لونرگن» در کتاب پول، اعتبار و مفهوم آن را ارزش مشترکی میداند که مردم یک کشور یا حتی جهان از آن به صورت مشترک استفاده میکنند. در واقع، اگر جامعه وجود نداشت، پول هم به وجود نمیآمد. وجود این قرارداد اجتماعی که همه بر سر ارزش آن به توافق رسیدهاند، چرخهای اقتصاد را به حرکت در میآورد.
چون هر کس دوست دارد با ارائه چیزی ارزشمند، مقدار بیشتری از این قرارداد اجتماعی را به دست بیاورد و از آن برای رفع بازه گستردهای از نیازهایش استفاده کند. پول، تجارت را به وجود میآورد، ما را به سمت وضع قوانین برای استفاده منصفانه و عادلانه از منابع سوق میدهد و دریچه نگاه ما به دیگر مردم جهان را دستخوش تغییر میکند.
ارزشی که این دارایی مادی در میان انسانها به وجود میآورد آنها را از جمع کوچک خانواده به جامعه بزرگ جهانی هُل میدهد. به این ترتیب که هر چقدر ارتباط بیشتر و گستردهتر باشد، به دست آوردن اعتبار، راحتتر میشود.
آیا پول ما را به آدم های بهتری تبدیل کرده است؟
نمیتوان پاسخ روشنی به این پرسش داد. همه ما نمونههای زیادی از پاسخهای مثبت و منفی به این پرسش را در ذهنمان داریم. ما افرادی را میشناسیم که بعد از ثروتمند شدن به خیرانی بزرگ و کارآفرینانی نامدار تبدیل شدند. در نقطه مقابل، افرادی را هم میشناسیم که قبل از پولدار شدن، افرادی به ظاهر محترم بودن اما به محض اینکه دستشان به پول رسید، روی ناخوشایندی از خودشان را به دیگران نشان دادند.
این موضوع در مورد فقر هم به همین ترتیب است. گاهی مردم فقیری را میبینیم که با آخرین حد از تواناییهایشان در پی حفظ ارزشهای اخلاقی هستند. در نقطه مقابل افراد فقیری را در برخی جوامع میبینیم که حاضر هستند برای به دست آوردن پول اندکی، جان بقیه را بگیرند.
شاید بهتر باشد به جای نگاه کردن به تاثیر پول روی اخلاق آدمها به طور مستقیم به گوهر وجودی انسانها نگاه کنیم. چون اسکناس، چیزی نیست که به خودی خود کسی را به فردی خوب یا بد تبدیل کند. داراییها یک وسیله هستند. باید دید چه کسی، به چه شکلی و برای رسیدن به چه هدفی از این وسیله استفاده میکند.
آیا پول باعث جنگ می شود یا جلوی آن را می گیرد؟
در این مورد هم نمیتوان به پاسخ دقیقی رسید. ولی یک چیز بر همه ما روشن است. بشر، پیشرفت کرده است. تلاش برخی کشورها برای خطکشی میان مردم کشورشان با مردم دیگر کشورها، بگو مگوهای خندهدار سران کشورها، بازیها و نمایشهایی که برای گرفتن بیشترین امتیاز از دیگری انجام میدهند و موارد بسیاری از این دست، دست و پا زدنهایی بیفایده برای مهار کردن جهانی شدن است. با وجود تمام این تلاشها این حقیقت که همه ما روی یک کره خاکی در کنار هم زندگی میکنیم چیز تازهای نیست. وقتی از این دریچه به ماجرا نگاه میکنیم ترس برخی کشورها از جهانی شدن، بسیار خندهدار به نظر میرسد. چون آنها از تبدیل شدن به چیزی میترسند که هستند!
اینترنت، دروازهای به سوی جهانی شدن
پیشرفت بشر و باز شدن راههای ارتباطی تازهای مانند «اینترنت» باعث شده است که مردم کشورهای مختلف جهان، آشنایی بیشتری با یکدیگر پیدا کنند. وقتی عمق آشنایی بیشتر میشود، یافتن نقطههای مشترک، زیباییهای مشترک و سخنهای یکدل، بسیار آسانتر میشود.
از طرفی، این گستردگی ارتباط، امکان تجارتهای گسترده را میان کشورهای مختلف جهان به وجود آورده است. در بسیاری از این موارد، مردم یاد گرفتهاند که بدون توجه مستقیم به سران کشورهایشان با هم تجارت و معاشرت کنند. به همین دلیل، بسیاری از مورخان، روی دادن جنگهای جهانی در آینده بشر را بسیار کمرنگ میبینند.
نگاهی کوتاه به مرز باریک میان قرض و پس انداز
بخش دیگری که در کتاب پول به آن پرداخته شده بود، نگاه سنتی و مدرن به قرض دادن و پس انداز کردن بود. در حالت معمولی، وقتی تمام دانش مالی خود را در گنجه میگذاریم، پس انداز کردن کاری خوب و قرض گرفتن کاری نه چندان خوب است. البته در اینجا منظور از خوب و بد، تاثیری است که به طور مستقیم روی آینده ما میگذارد؛ مثلا وقتی پس انداز میکنیم خیالمان را از بابت آینده راحت میکنیم. شاید ندانیم که در آینده چه اتفاقی میافتد ولی دستکم میدانیم که برای آن زمان پول داریم. در مورد قرض گرفتن هم به همین ترتیب است. ما با قرض گرفتن، خودمان را مجبور میکنیم تا در آیندهای نه چندان دور، پولی که اکنون گرفتهایم را پس دهیم؛ چه از این کار خوشمان بیاید و چه نیاید!
ولی در کل، وقتی دانش مالیمان را از گنجه بیرون میآوریم میبینیم که مرز میان پس انداز کردن و قرض گرفتن بسیار باریکتر از چیزی است که تصورش را میکردیم. ما با پس انداز کردن در حال قرض دادن پولمان به بانکها و متقاضیان وام هستیم. از طرفی با سرمایه گذاری در بازار سهام و خرید اوراق قرضه، در حال خرید نوعی از قرض و تبدیل کردن آن به پس اندازمان هستیم.
با این حساب نمیتوانیم خیلی روی نگاه سنتی که به پس انداز یا قرض دادن داریم حساب باز کنیم. چون اگر قرار باشد همه پس انداز کنند و در مقابل، هیچ کس پولی را از دیگری قرض نگیرد، اقتصاد جهانی به یک بُن بست بزرگ برمیخورد.
بهره، بخشی غیر قابل حذف از ماجرای بازارهای مالی
شما به عنوان پس انداز کننده، انتظار دارید که بانک در طول بازههای زمانی مشخصی به شما سود دهد. این سود، بخشی از همان بهرهای است که بانک هنگام قرض دادن پول شما به متقاضیان وام از آنها میگیرد. بهره، تنها علتی است که انجام این بده و بستان را منطقی میکند. در این هنگام، پول اندکی تغییر نقش میدهد و از یک اعتبار به یک وسیله تبدیل میشود. وسیلهای که برای استفاده از آن باید کرایهای به صاحبش پرداخت شود.
کتاب پول در مورد رابطه میان بهره و بانکداری اسلامی هم سخن میگوید. کشورهایی که اقتصاد اسلامی در آنها جاری است تلاش کردند تا با پیچاندن این موضوع، امضا کردن قراردادهای گوناگون و تغییر نام آن، هویت بهره را تغییر دهند. ولی این تقلای بیهوده به جایی نرسیده است. بهره، بهره است. شما هر اسمی هم که روی آن بگذارید باز هم پولی است که از وام گیرنده دریافت میشود و میان بانک و صاحب پس انداز تقسیم میشود. اگر بهره و انگیزهای که برای دریافت آن وجود دارد حذف شود، ضربههای مهلکی به چرخه اقتصاد وارد میشود. حتی میتوانیم بگوییم که از حرکت باز میایستد.
فعالیت مالی روی درک و شناخت ما از خودمان تاثیر میگذارد
حرکت کردن در جاده شناخت خودمان، موضوعی جنجال برانگیز است. بسیاری از ما با خودمان غریبهایم. به همین دلیل، وقتی در مقابل یک چالش یا رویداد تازه قرار میگیریم ممکن است به واکنشی که از خودمان نشان دهیم با چشمی سرشار از تعجب نگاه کنیم. فعالیت در بازارهای مالی نیز چنین اثری را روی ما میگذارد.
هر چقدر که بیشتر در مورد اسکناس و اعتبار میخوانیم و میشنویم هر اندازه که بیشتر به سرمایه گذاری حرفهای در بازارهای مالی نزدیکتر میشویم، با هر بار شکست، هر پیروزی، هر سود و هر ضرر، با شکلهای تازهای از شخصیتمان آشنا میشویم. این موضوع به ما کمک میکند تا مسیرهای رشد و فرصت تغییرهای مثبت را با چشمی بازتر و آگاهتر پیدا کنیم. با این حساب، پول و بازی با آن، بسیار بیشتر از آنچه که فکرش را میکنیم روی ما، زندگیمان و جهانی که در آن نفس میکشیم تاثیر میگذارد.
دیدگاهتان را بنویسید