ترس و هیجان در معاملات
معاملات ناگهانی بیشتر از آن چیزی که فکر می کنید اتفاق می افتند. بیشتر مواقع یک شتاب دهنده باعث می شود یک تصمیم هیجانی بگیرید و بر اساس آن معامله کنید. وقتی این معاملات در جهت پیش بینی شده حرکت کنند احساس فوق العاده بودن می کنید، انگار از آسمان پول می بارد! اما اکثر مواقع، این معاملات خلاف جهت پیش بینی شده حرکت می کنند، آنجاست که به فکر فرو می روید که آیا همه ی مخاطرات را از قبل در نظر گرفته بودید؟
در پی یک معامله هیجانی چندین سناریو ممکن است رخ دهد. این سبک معامله می تواند باعث گسترش ترس، خشم و ضرر شود. وقتی بازار خلاف جهت پیش بینی شده حرکت کند اولین احساسی که تجربه می کنید خشم است. خود را بخاطر ورود به این موقعیت و تصمیم گیری بر اساس هیجان سرزنش می کنید. اگر یک دنده باشید و ضرر را نپذیرید، خشم با ترس جایگزین می شود. ابتدا که وارد موقعیت شدید تنها چیزی که می دانستید این بوده است که سود می کنید، اما حالا ناامید و بیم ناک شده اید.
شناختن شرایط روانشناسی منفی این سبک معاملات اولین قدم برای غلبه کردن بر آنهاست. اگر در حال ضرر کردن به مقداری بیش از مقداری که به آن عادت داشته اید هستید، طرز فکر معامله گریتان آسیب می بیند و ترس تبدیل به دلسردی می شود. در بدترین حالت با موقعیت باز شده ازدواج می کنید! ازدواج کردن با یک موقعیت اصطلاحی است برای نشان دادن اینکه برای شما دیگر مهم نیست که چه اتفاقی می افتد، فقط به این فکر می کنید که نهایتا سود می کنید. این سبک از رفتار معمولا وقتی اتفاق می افتد که معامله گران و سرمایه گذاران بدون استراتژی و تصمیم لحظه ای وارد موقعیت می شوند.
بهترین راه برای غلبه بر معاملات هیجانی این است که مطمئن باشید دارید از همان مدیریت ریسک همیشگی و منظمتان استفاده می کنید. بنابراین اگر همیشه با ریسک 2 درصد وارد معامله می شدید اینجا هم از همان 2 درصد استفاده می کنید و وارد معامله هیجانیتان می شوید.
در حرفه معامله گری زمان هایی هست که به خاطر ایمان به اینکه این موقعیت حتما جواب می دهد بیش از اندازه ریسک می کنید، اما این چنین نمی شود. این مهم است که درک کنید در بازارها، گاهی وقت ها در شرایط غیر منطقی اینقدر باقی می ماند تا غالب معامله گران از موقعیت خارج شوند. این یک مولفه کلیدی در روانشناسی معامله گر است. شما نمی خواهید درک کنید که از بازار بزرگ تر نیستید در صورتیکه بازار بیشتر از معامله گران منبع دارد و می تواند هر لحظه را از موقعیت خارجتان کند. نمی خواهید شکست بخورید برای همین خطر نگه داشتن یک موقعیت که ریسکتان را از محدوده ی منطقی خارج می کند را به جان می خرید و متحمل ضرری می شوید که انتظار نداشته اید.
ترس از معامله:
ترس،یک عکس العمل است به لحظه ای که خطر ضرر کردن را درک می کنید. همان طور که صحبت کردیم اگر ترس را با مدیریت ریسک همیشگی تنظیم کنید، قادر خواهید بود تصمیمات بهتری بگیرید و از ضرر کردن نمی هراسید. بیشتر معامله گران حرفه ای، ضررها را به صورت هزینه شغلشان در نظر می گیرند، آنهابا خود می گویند هی پسر این فقط یک هزینه است!
تکنیک دیگری که می توانید استفاده کنید این است که اگر سرمایه شخصی خودتان را معامله می کنید، تظاهر کنید برای یک شرکت کار می کنید و رییس شرکت معاملات را ارزیابی می کند. اگر بخواهید از معاملاتتان دفاع کنید، پس از موقعیت هایی که مناسب نیستند پرهیز می کنید.
دانستن این که حساب معاملاتی در طی بازه های زمانی دچار فراز و نشیب می شود، یک بخش از حرفه ی معامله گری است. همیشه فشارهایی در رابطه با این شغل وجود خواهد داشت و ضررهای متوالی باعث گسترش ترس این می شوند که استراتژیتان ناموفق است. بنابراین، هر چقدر بیشتر در مورد استراتژیتان بدانید، در پیروی از آن بهتر عمل می کنید مخصوصا در طول دوره هایی که با افت حساب مواجه می شوید.
حال این سوال پیش می آید که چگونه ضررهای متوالی را مدیریت کنیم؟
یک دوره ضرر متوالی می تواند آزمونی باشد از نظم. بطور کلی، وقتی معامله گری را شروع می کنید، در نظر نمی گیرید که چه تعداد ضرر متوالی را می توانید بپذیرید. با اجتناب از این آمادگی، مشکلات زیادی خواهید داشت. بخشی از مدیریت ریسک این است که در نظر بگیرید در چه موقعیت هایی استراتژی شما ناکار آمد می شود و چگونه می خواهید به آن ها واکنش نشان دهید.
فکر کردن به اینکه شرایط چگونه پیش می رود باعث می شود که شما بصورت غریزی به یک واقعه عکس العمل نشان دهید.می توانید احساساتی که در طول دوره تجربه می کنید را مشخص کنید و بعد سعی کنید که از احساسات منفی که مانع روند فعالیت شماست عبور کنید. اگر استراتژیتان قابلیت برد 70 درصد و باخت در 30 درصد موقعیت ها دارد، باید انتظار وقوع خطا داشته باشید. اگر 10 ترید اول را ببازید، باید به عقب برگردید و بررسی کنید که چرا استراتژی طبق انتظار کار نکرده است. اگر ابتدا استراتژی معاملاتی خود را روی یک حساب مجازی بیازمایید و موفق شوید اما در حساب واقعی این چنین نباشد،باید بررسی کنید چرا این اتفاق می افتد.این کاملا محتمل است که احساساتتان در حساب واقعی باعث تداخل در تصمیم گیری شده اند.
حساب های مجازی در این شغل بسیار رواج دارد.حساب های مجازی اجازه می دهند که استراتژیتان را بیازمایید و احساساتتان را شناسایی کنید بدون اینکه پولی از دست بدهید! درست است که در یک حساب مجازی همان احساسات یک حساب واقعی را تجربه نمی کنید،اما این راهکار می تواند شما را برای شرایط مختلف در بازار آماده کند.
آیا طمع خوب است؟
در فیلم وال استریت این جمله مایکل داگلاس که “طمع خوب است” بسیار معروف شده. اما همانطور که بسیاری از معامله گران با تجربه می توانند گواهی بدهند، طمع یک تیغ دو لبه است. طمع می تواند خوب باشد اگر از آن زیر سلطه ی مدیریت ریسک استفاده کنید. اگر یک معامله گر با هدف گرفتن روند ها هستید، پس می خواهید تا جای ممکن معامله تان را باز نگه دارید تا بازار شما را خارج کند.
ولی باید توجه داشته باشید که طمع می تواند دشمن شما باشد.
یک ضرب المثل در وال استریت می گوید”گاوها سود می کنند، خرس ها سود می کنند اما خوک ها سلاخی می شوند!” وقتی فقط نگران سود هستید و استراتژی معاملاتی خود را به امید کسب سود بیشتر زیر پا می گذارید طمع می تواند زیان آور باشد.
معمولا این نوع طمع وقتی بوجود می آید که بازار فراتر از هدف سود شما حرکت می کند و شما تصمیم می گیرید که قوانین و استراتژی را زیر پا بگذارید چون با این ترید از نظر احساسی درگیر شده اید.
این وضعیت می تواند در شرایط مختلف زیادی بوجود بیاید،ب دترین حالت وقتی است که شما به یک موقعیت که در حال حرکت در خلاف جهت پیش بینی است و در حال تبدیل سودها به ضرر است می چسبید،ب عد بسیار عصبانی می شوید که اجازه دادید این موقعیت اتفاق بیفتد و تصمیم می گیرید که موقعیت را باز نگه دارید تا بالاخره بازار در جهت پیش بینی شده حرکت کند. وقتی در حال از دست دادن پول هستید خشم تبدیل به ترس می شود، موقعیت را کماکان نگه می دارید و استاپ لاس را فراموش می کنید و این تصمیمات باعث ضرری خارج از برنامه می شود.
از خدا می خواهید که نجاتتان بدهد و او این کار را می کند! دیگر اجازه نمی دهید این اتفاق بیفتد. در بهترین حالت شاید بتوانید معامله را سر به سر کنید. اما در آن روز به نظر می رسد که خدا احتمالا از دفتر کار دور است و صدای گریه ات را نمی شنود.
این سبک از طمع را به سختی می توان مدیریت کرد. یک چیزی درون همه ما هست که می خواهد به زور تمام سود بالقوه را به چنگ بیاوریم. شما نیاز دارید که از استراتژیتان آگاه باشید، و از تلاش برای کسب سودهای غیرواقعی پرهیز کنید،مخصوصا زمان هایی که هدف سود طبق برنامه لمس شده است.
دیدگاهتان را بنویسید