مجموعه ترس هایی که ثروتمندان بر آن غلبه می کنند
می دانید که برای کسب موفقیت در زندگی و کار، باید بر بزرگترین ترسهای خود غلبه کنید.در این میان برخی ترسها هستند که بیش از بقیه جلوی پیشرفت ما را میگیرند.
این ترسها نه تنها انرژی ما را هدر میدهد و رویاهایمان را مهار میکنند بلکه امکان تحقق آنها را نیز از بین میبرند. در راستای نیل به اهداف، شما باید با این ترسها به مبارزه برخیزید.
در ادامه به هفت ترس متداولی اشاره میشود که در راه کسب موفقیت، پیروزی غلبه بر آنها لازم و ضروری است.
1) ترس از انتقاد
بسیاری از مردم به خاطر ترس از افکار و حرفهای مردم قادر به تحقق رویاهایشان نیستند. بسیاری از دانشآموزان شکایت میکنند که پدر و مادرشان از آنها توقع دارند تا تحصیلاتشان را به پایان برسانند، این در حالی است که آنها کاملاً آماده راهاندازی کسب و کار مخصوص به خود هستند.اغلب آنها از قضاوت دیگران و بهویژه نزدیکان خود واهمه دارند و میدانند که در صورت رها کردن تحصیلات، اطرافیان آنها را دیوانه و بیفکر خطاب میکنند.
با اینکه تصمیمگیری براساس افکار دیگران حتی نزدیکترین دوستان و اعضای خانواده، شما را در ادامه مسیر زندگی ضعیف میکند. امابیشتر مردم این تجربه مشترک را از سر گذراندهاند امابرای ثروتمند بودن لازم است به این موضوع فکر کنید که در صورت کسب موفقیت همین مردم درباره شما چه نظری خواهند داشت.
2) ترس از فقر
بسیاری از مردم درگیر زنده ماندن هستند.
شخصی در ایمیلی شکایت کرده بود که با 24 سال سن، به مدت 45 ساعت در هفته در یک اتاقک مشغول کار است.
یک نفر دیگر از امکان پرداخت صورتحسابها و تأمین یک زندگی در حد متوسط سخن گفته بود اما میدانست که با داشتن شغلی بهتر و راهاندازی کسبوکاری جدیدتر میتوانست از مهارتهای خود نهایت استفاده را ببرد.
ترس از فقر انسان را فلج میکند.اکثر مردم به این دلیل حد وسط را انتخاب میکنند که به جای رشد، بقا را لازم و ضروری مییابند.بنابراین ترس از فقر نباید هرگز شما را از دستیابی به رویاهایتان باز دارد.
3)ترس از موفقیت
بسیاری از ما به کسب موفقیت در زندگی ایمان نداریم. بیشتر خانوادهها باور دارند که موفقیت خیال و توهم است بنابراین هرگز فرزندانشان را نیز به تحقق آرزوها در زندگی تشویق نمیکنند.در بسیاری از موارد، مردم میترسند خودشان باشند. آنها در حالی از ابراز عقاید خود بیم دارند که موفقیت واقعی در آن نهفته است. آنها با نگاه کردن به دیگران خود را در حد آنها میبینند.در حقیقت، آنها از به دست آوردن همان قدر شهرت، ثروت و عشق میهراسند.
پس ببنابر این بهتر است این طور فکر کنید که برای کسب موفقیت باید گامهای کوچک برداشت.در نهایت با ایمان و هدف میتوان بر همه ترسهای فوق غلبه کرد. با درک خواستهها و انجام اقدامات اساسی، رفع شک و تردید از زندگی شما موجب نیل به پیروزیهای بیشتر در زندگی خواهد شد.
4)ترس از شکست
بیشتر مردم غالبا نسبت به آینده ناامید هستند. دیدگاه بدبینانه و ترس از شکست کار اشتباهی است. بهتر است به جای اندیشیدن درباره راههای احتمالی شکست بر راههای موفقیتآمیز تمرکز کنید.حتی در صورت شکست یا ارتکاب یک اشتباه، چنین بینشی فرصت فکر کردن و اصلاح آن را به شما میدهد. شکست پل پیروزی است. هر استادی یک روز فاجعه آفریده است. بنابراین با نگاهی به جلو تلاش کنیدتا به هدفتان برسید.
5) ترس از اذیت کردن دیگران
برخی افراد از طرح درخواست همکاری با نیروها و کسبوکارهای مختلف سر باز میزنند، زیرا به باور اشتباه در این صورت خود را نیازمند نشان خواهند داد و در نتیجه فرصتهای کاری از دستشان میرود.آنها آنقدر انتظار میکشند تا کسی برای کار به آنها زنگ بزند. این یک رویکرد نادرست است. اشخاص باید در صورت تمایل به تحقق رویاهایشان در عمل بیپروا باشند. البته این نشانه غرور و خودخواهی نیست. در هر صورت، فقط نمایش استعدادهایتان شما را به دیگران میشناساند.
6) ترس از احمق به نظر رسیدن
اغلب اوقات، پوشیدن یکسری از لباسها یا انجام بسیاری از کارهااحمقانه به نظر میرسد. اما چرا نباید در همان لحظه آن را بپوشیم؟ ما اکثرا این طور رفتار میکنیم که انگار خواسته نادرستی داریم اما باید بیش از پیش به تواناییهای خود در زمینه تصمیمگیری ایمان بیاوریم.آزمایش قابلیتها قبل از انجام هر کار؛ ایراد سخنرانی، نوشتن مقالات، فیلمبرداری یا هر فعالیت دیگری لازم و ضروری است. بعضی از بزرگترین تصمیمها در جهان اتفاقی گرفته شدهاند.
بارها افراد ضمن انحراف از مسیر اصلی خود، راه پر پیچ و خمی را برای نیل به موفقیت طی کردهاند. به کشف مهارتها و موفقیتهای متناسب با سبک زندگی خود بپردازید.غالبا شما باید کار را با شناسایی نقاط ضعفتان شروع کنید. با شناسایی و اعتماد به تواناییهایتان همیشه تصمیم درست را بگیرید.لازم است بدانید که با بیحرکت نشستن، قطعا احمق به نظر خواهید رسید.
7) ترس از دوران پیری و مرگ
در یک سن خاص مردم زندگی را ترک میکنند.به گفته بنجامین فرانکلین، یکی از بنیانگذاران کشور ایالات متحده آمریکا، بیشتر مردم در سن 25 سالگی میمیرند و در سن 75 سالگی به خاک سپرده میشوند.
برای بعضی از آنها، این مرگ استعاری، حین تصمیمگیری برای داشتن یک زندگی در حد متوسط و زودتر از سن 25 سالگی رخ میدهد. چنین افرادی به عدم پیشرفت ایمان میآورند و در نتیجه پیشاپیش از تلاش دست میکشند.
ترس از پیری همچنین وقتی مضر است که یک نفر ملزم به پذیرش یک تغییر بزرگ در زندگی حرفهای خود میشود.این تفکر اغلب اوقات چیزی شبیه این است: «من الان 46 ساله هستم. چگونه از من انتظار دارید که با وجود یک عمر سابقه در زمینه بیمه حالا نکاتی تازه راجع به کار در حوزه املاک و مستغلات یاد بگیرم. به علاوه تخصیص تمام وقت خود به کار در این حوزه، جلوی حمایت از اعضای خانواده را میگیرد.»
در نهایت، به هر حال، اهمیت سن و سال در زندگی شما کمتر از باور و ایمانتان است.
دیدگاهتان را بنویسید