معرفی کتاب جاده موفقیت از ناپلیون هیل
هر کسی که از شرایط زندگی فعلی خودش راضی نباشد، بهدنبال راهی برای یافتن جادهی موفقیت خودش میگردد. اگر چنین فردی موانع ذهنی را جدی نگیرد و بهدنبال ساخت حقیقت زندگی خود باشد، بهزودی میتواند هر چیزی که ذهنش به تصویر کشیده است در زندگی خود ملاقات کند.
در این بخش به سراغ کتاب «جادهی موفقیت» از ناپلئون هیل میرویم. این کتاب، قبل از کتاب «بیندیشید و ثروتمند شوید» و هنگامی که هیل هنوز جوان بوده، نوشته شده است. دیدن دیدگاههای دوران جوانی این نویسندهی جهانی در مورد موفقیت و شکار نکتههایی که در لابهلای حرفهایش نهفته، ماجرای جالبی است که شما را به خواندن خلاصهای از آن دعوت میکنیم.
یک هدف قطعی برای خودتان انتخاب کنید
جهت قدم گذاشتن در جادهی موفقیت، باید هدفی مشخص و روشن برای خودتان انتخاب کنید. این کار، شما را از سردرگمیهای نداشتن هدف نجات میدهد، مسیر پیش رویتان را مشخص میکند، انرژیتان را مدیریت کرده و فرصتهایی را برای ایجاد تحول، مقابلتان قرار میدهد.
راه و رسم هدفگذاری چگونه است؟
تا پایان امروز به خودتان وقت بدهید و قبل از رسیدن ساعت به دوازده نیمه شب، یک هدف را برای زندگیتان مشخص کنید؛ سپس، هدفتان را روی یک برگه کاغذ بنویسید. یادتان باشد، نباید نوشتن در مورد هدفتان آنقدر پیچیده و درهم باشد که در آخر متوجه نوشتهی خود نشوید. هدفتان را به زبان ساده، بدون حرفهای قلمبه سلمبه و به شکل تعریف کردن یک ماجرای از قبل رخ داده بنویسید. میتوانید کارتان را با چنین جملهای شروع کنید:
من بسیار شاد، خوشحال و سپاسگزارم هستم که در طول ۳۶۵ روز گذشته، درآمد ماهیانهام را به یک میلیارد رساندم. من برای رسیدن به این درآمد در مسیر ارائهی یک خدمت صادقانه به مردم قرار گرفتم. بسیار سپاسگزارم که همیشه تلاش کردم بهترین برای خودم باشم، بهترین خدمات را ارائه دهم و بسیار بیشتر از پولی که به دست آوردهام، خدمترسانی کنم. من این مسیر را با قدرت ادامه دادم و ادامه میدهم.
حالا، زیر برگه را امضا کرده و به مدت دوازده شب پیوسته قبل از خوابیدن، آن را بخوانید. روانشناسها معتقد هستند کسانی که برای خودشان هدفی دقیق درنظر میگیرند، آن را مینویسند و حداقل دوازده شب قبل از خوابیدن، هدفشان را مرور میکنند، بدون شک به هدفشان خواهند رسید.
آیا خود را شایسته اعتماد میدانید؟
برای آنکه بتوانید در جادهی موفقیت حرکت کنید، باید خودتان را به قدرت اعتمادبهنفس مسلح سازید. برای این کار باید به خودتان و تواناییهایتان باور داشته باشید و کاری کنید که دیگران هم چنین باوری نسبت به شما داشته باشند. درنهایت، برای ریشه کردن در ذهن دیگران بهعنوان کسی که میتوان به او باور و اعتماد داشت، باید شایستگیتان را اول به خودتان و سپس برای آنها اثبات کنید.
یادتان باشد که همهی راهها از درون خودتان میگذرد. شما برای برانگیختن تشویق دیگران باید قبل از هر کسی، خودتان بتوانید خودتان را تشویق کنید، به قولهایی که به خودتان میدهید عمل کرده و خودتان را ببخشید.
با طی کردن این مسیر، شما توانایی تشویق دیگران، عمل کردن به قولها و حتی بخشیدن افراد را به دست خواهید آورد. بعد از این ماجرا، بدون اینکه از کسی انتظار داشته باشید، خواهید دید که دیگران نسبت به شما به قولهایشان وفا میکنند، مشتاقانه تشویقتان میکنند و حتی شما را میبخشند.
قدرت ابتکار عمل را به خدمت بگیرید
کارها را چگونه انجام میدهید؟ آیا اهل تقلید کردن هستید یا دوست دارید الگوها را بیرون کشیده و سپس روش خاص خودتان را بسازید؟ اگر از دستهی دوم هستید و میخواهید با استفاده از نیروی خلاقانهی ذهن خود پیش بروید، بدانید که موفقیت را بسیار بزرگتر از چیزی که تصور میکنید در آغوش خواهید گرفت.
قدرت ابتکار عمل، یعنی انجام دادن کارها به شیوهی خود، فکر کردن برای یافتن گامهایی بهینهتر و کاربردیتر برای انجام کارها. قدرت ابتکار عمل محبتی بزرگ تلقی میشود که با جسارت اقدام کردن ترکیب شده است. چهرهی دیگر ابتکار عمل آن جایی است که کارها را بدون توجه به کوچکی یا بزرگیشان، در همه حال، چه زمانی که کسی شما را ببیند و چه زمانی که کسی نبیند، درست انجام دهید.
از این گذشته، باید خودتان را به فردی تبدیل کنید که کارها را فقط یک بار به او میگویند و دیگر نیازی به تذکر دوباره وجود ندارد. تبدیل شدن به چنین انسانی به زمان، تلاش و صبوری نیاز دارد ولی درنهایت، شما نتیجهی تلاشتان را با تبدیل شدن به انسانی ارزشمند، درنظر دیگران، به دست خواهید آورد.
از خلاقیت خودتان کار بکشید
قوهی تخیل شما میتواند به اندازهی چندین اتاق فکر به شما ایده بدهد. کافی است دست از غر زدن و شکایت کردن بردارید و اطرافتان را با چشم حل کنندهی مسائل نگاه کنید. در آن صورت است که میتوانید راهی برای راحت زندگی کردن مردم، کمک برای صرفهجویی در زمانشان همراه با افزایش کیفیت کارها پیدا کنید و یک مسیر درآمد شگفت انگیز را برای خود راهاندازی کرده و جادهی موفقیت زندگی را آباد سازید.
نترسید؛ شجاعتِ حرکت کردن در خلاف جریان همیشگی، یعنی قدرت نشان دادن راهی که دیگران نمیبینند یا حاضر نیستند خودشان را برای دیدن آن به زحمت بیندازند. وقتی این شجاعت را به خرج میدهید، پاداش آن را هم با کسب کردن درآمدی که فکرش را نمیکردید، دریافت خواهید کرد.
اشتیاق را در خود بالا ببرید
به خودتان نگاه کنید؛ چقدر هنگام انجام کارها اشتیاق دارید؟ اصلاً کاری هست که هنگام انجام آن گذر زمان را حس نکنید و شادی وجودتان را فرا بگیرد؟ اگر چنین کاری را سراغ دارید و ازقضا توانستهاید آن را به منبع درآمدتان تبدیل کنید، باید به شما تبریک بگوییم. شما بسیار بیشتر از آنچه که فکرش را میکنید خوشبخت هستید.
ولی اگر منبع درآمدتان با کاری که به آن علاقه دارید یکی نیست، باز هم میتوانید نیروی اشتیاق را در خودتان فعال کنید. برای این کار، کافی است مدتی مشتاقانه کار کردن را تمرین کنید و به خودتان فرصتی بدهید تا طعم انجام کارها با نیروی اشتیاق را بچشید. در این صورت، ذهنتان کمکم از تمرکز روی بخشهای ناخوشایند کارتان منصرف و به سمت یافتن نکتههای جالب و مثبت کارتان متمایل میشود، وارد جادهی موفقیت میشود و بخشهای جالب کارتان را یکی پس از دیگری به شما نشان میدهد.
چه بسا، پس از مدتی از کاری که انجام میدهید هم خوشتان بیاید و از آن بهعنوان یکی از بخشهای پر انرژی زندگیتان یاد کنید. جالب اینجاست که نیروی اشتیاق و تلاش شما برای مشتاقانه کارکردن و مشتاقانه زندگیکردن، بهراحتی در وجود اطرافیانتان هم نفوذ میکند. بعد از مدتی به خودتان میآیید و تحول بزرگ این تصمیم به ظاهر ساده و تلاش رایگان را در زندگیتان حس میکنید.
جادهی موفقیت؛ به دنبال راهی برای خدمت به دیگران بگردید
انسان موجودی اجتماعی است که نه به تنهایی بلکه با کنار یکدیگر بودن به موفقیت دست مییابد. به همین دلیل، وقتی بتوانیم راهی برای خدمت کردن به دیگران پیدا کنیم، نه تنها دیگران بلکه خودمان هم از این ماجرا سود میبریم. هر چقدر این خدمت رسانی بزرگتر باشد، سودی که درنهایت به ما و همکارانمان میرسد، بزرگتر خواهد بود و این ماجرا بهصورت یک چرخه به حرکت مثبت و زیبای خود ادامه خواهد داد.
یادتان باشد که تنها هدفگذاری کردن یا داشتن اشتیاق برای حضور در جادهی موفقیت، کافی نیست. البته که شما چیزی به کائنات یا دیگر انسانها بدهکار نیستید ولی ذات انسان به این صورت است که وقتی خدمتی به دیگران انجام میدهد و این خدمت به یک سود –گاهی این سود پول است و گاهی چیزی مثل احساس شادی – واقعی ختم میشود، احساس مفید بودن در تک تک سلولهای بدنش جوانه میزند.
از این گذشته، ما با خدمت کردن به دیگران، بهنوعی در حال بخشیدن تواناییهای خودمان هستیم. بخششمان نیز در جهان بیجواب نخواهد ماند و ما چندین برابر بیشتر از چیزی که بخشیدهایم به دست خواهیم آورد. میبینید؟ یک قدم از سوی ما چه سریالی از برکت، شکوه و عظمت سیستمی که در آن خلق شدهایم، به نمایش میگذارد؟
چقدر بر خودتان مسلط هستید؟
یکی از بزرگترین نشانههای ذهن عمیق، تسلط بر احساسات است. خشم، اندوه و نگرانی احساسهایی هستند که تمرین برای کنترل آنها میتواند انسان را به فردی عمیق و ارزشمند تبدیل کند؛ فردی که فرمان ذهن و احساس خود را در دست دارد. چنین فردی بسیار قابل اطمینان و اعتماد است و دیگران از چنین فردی انتظار بالاتری دارند؛ چون درایت و حکمتی را در او میبینند که در دیگران پیدا نمیکنند.
فردی که احساس خود را کنترل میکند، در جادهی موفقیت قدم میگذارد. او میتواند دیگران را بهتر درک کند؛ چون با مهار احساسهای هیجانی خود به ذهنش این فرصت را میدهد که خودش را جای دیگران بگذارد و از دریچهی نگاه آنها هم به ماجراها نگاه کند. چنین انسانی خودش را غرق در احساس و نگرش مثبت میکند.
زیرا میداند که تفکر و ذهنیت منفی برای حرکت به سمت جلو مناسب نیست. تفکر منفی نه تنها ما را به جلو نمیبرد بلکه کاری میکند تا در بهترین حالت، تا ابد سر جای خودمان درجا بزنیم و در بدترین حالت، هر چه زیبایی، شادی، موفقیت، عشق و دوستی که در کنارمان وجود دارد، با دستان خودمان ریشهکن کنیم.
به کاری که انجام میدهید، ارزشی بیشتر از پول قائل باشید
در حالت معمولی و در مورد انسانهای معمولی که کمتر احتمال دارد راهی به سوی جادهی موفقیت پیدا کنند، انجام یک کار دقیقاً با مقدار دستمزد دریافتی برابری میکند؛ حتی گاهی دستمزد از مقدار کار انجام شده هم بیشتر است.
ولی در مورد انسانهای موفق که راه خودشان را به سمت جادهی موفقیت هموار میکنند، مقدار خدمت و کار انجام شده چندین برابر پول دریافتی است. درواقع، این انسانها کار را نه بهخاطر پولی که دریافت میکنند بلکه بهخاطر ارزشی که برای فعالیت خودشان و خدمت کردن به دیگران قائل هستند، انجام میدهند. آنها کیفیت کارشان را به مقدار مزد دریافتی گره نمیزنند؛ چون میدانند که ارزش واقعی کار در تاثیری است که روی دیگران و زندگیشان باقی میگذارد.
جالب اینجاست که چنین افرادی خیلی زود بهخاطر طرز تفکر ارزشمندشان و کار باکیفیتی که انجام میدهند، به موفقیت دست مییابند و میزان درآمد خود را بالا میبرند. آنها ارزشمندی وجودشان را به نمایش میگذارند و همین ماجرا از آنها الماسهای قیمتی میسازد.
آراستگی ظاهری را جدی بگیرید
بخشی از ماجرای موفق شدن و قدم زدن در جادهی موفقیت به این بستگی دارد که چقدر موفق بهنظر میرسید. شاید این موضوع عجیب باشد ولی حقیقت دارد. مردم قبل از آنکه در مورد تفکرات شما، میزان پول پساندازی شما و… چیزی بدانند، با یک نگاه به ظاهر شما، در موردتان حدسهایی میزنند. اگر ظاهرتان ژولیده، نامرتب و ناهماهنگ باشد، شکلی از فقر، فلکزدگی و کمبود اعتمادبهنفس را در ذهن دیگران به یادگار باقی خواهید گذاشت. در آن صورت، نباید انتظار داشته باشید که دیگران حسابی جداگانه برایتان باز کنند یا احترامی که در ذهنتان دارید برایتان قائل شوند.
در نقطهی مقابل، اگر حساب بانکی شما حال و احوال چندان خوبی هم نداشته باشد. اما ظاهرتان مرتب، تمیز، هماهنگ و آراسته باشد، بهزودی فرصتهای خوبی برای پیشرفت کردن سر راهتان قرار میگیرند؛ چون شما در ذهن دیگران فردی با اعتمادبهنفس، موفق، توانا، خلاق و فرصتساز را به تصویر کشیدهاید. درواقع، هر کسی که بتواند خودش را مدیریت کند و با هر وضعیت مالی از شخصیت و اصالتش بهعنوان یک انسان قابل احترام محافظت کند، ناخودآگاه درنظر دیگران، محترم جلوه خواهد کرد.
افکارتان را ردیابی کنید
افکار شما سرنوشتتان را رقم میزند. این ماجرا در مورد افراد فقیر و ثروتمند، خوشحال و افسرده، امیدوار و ناامید و… صادق است. فکر شما هر چیزی که باشد، بر اساس قانون جذب، مثل یک آهنربا عمل میکند و چیزهایی که مشابه خودش هستند، با شدت و قدرت به سمتتان میکشاند.
بیشتر مردم، این کار را بهصورت ناآگاهانه انجام میدهند. به این ترتیب که فکر میکنند روی ذهنشان هیچ کنترلی ندارند و افکار مثل اتوبوسهای یک ایستگاه مدام از پی یکدیگر میآیند و میروند. این در حالی است که شما میتوانید با کمی تلاش و لجبازی، ذهن خودتان را از اشغال فکرهای منفی و ناخواسته خالی کرده و خودتان دوباره قدرت خلق کردن را در دست بگیرید.
برای حرکت در جادهی موفقیت، فکرهای خودتان را ردیابی کنید. با خودتان بیندیشید که اگر فکر کنونیتان تمام همکیشان خودش را وارد زندگیتان کند، از حضور آنها خوشحال میشوید یا اندوهگین؟ حتی شاید دلتان بخواهد که زندگیتان را به کس دیگری واگذار کرده و هر چه سریعتر آن را را به حال خودش رها کنید. افکار شما کلید دستیابی به گنجهای درون و بیرون وجودتان هستند. این کلید را به دست هر رهگذری ندهید.
به ذهن و جسمتان فرصتی برای تجدید قوا بدهید
ما همراه با ذهن و جسممان در جادهی موفقیت قدم میگذاریم. اگر میخواهیم همیشه با انرژی زیاد در این مسیر حرکت کنیم، باید در میان قدمهایمان ایستگاههایی برای استراحت جسم و ذهنمان در نظر بگیریم. این ایستگاهها میتوانند انجام کار موردعلاقه، گذراندن زمان با فرد موردعلاقه، تفریح کردن، خواندن کتاب موردعلاقه یا حتی ورزش کردن باشند.
پیشنهاد میکنیم حتی هنگام انجام کارتان هم چنین ایستگاههایی را برای رفع خستگی و بالا بردن انرژی درنظر بگیرید. لطفاً این کار را با تلف کردن وقت برای عدم انجام مسئولیت و تنبلی یکی ندانید؛ زیرا با این کار قصد بالا نگه داشتن انرژیتان را دارید. این ماجرا درست مثل نفس کشیدن هنگام شنا کردن است. آیا شما میتوانید بدون نفس گرفتن شنا کنید؟
شیوهی فکری خودتان را دنبال کنید
مسیر حرکت در جادهی موفقیت برای هر کسی یگانه است. این بدان معنا است که هر کسی با افکار و رفتار خود زندگی خودش را میسازد. زندگی شما و دیگران با هم فرق میکند. قرار نیست افکاری که زندگی دیگران را بهشکل افتضاحی تبدیل کرده است، به قانونی برای زندگی شما با افکار متفاوتتان تبدیل شوند.
مراقب دستاندازهای بزرگ در مسیر رسیدن به موفقیت موردعلاقهی خود باشید. حرف دیگران را فقط در حد یک نظر شخصی که متعلق به خودشان است درنظر بگیرید؛ چون شما نویسنده و خالق دنیای خودتان با افکار و قانونهای ویژهی خودتان هستید. دقیقاً به همین دلیل است که شما میتوانید معجزههایی شگفتانگیز برای زندگیتان خلق کنید و دیگران را مات و مبهوت سازید.
اصل تلقین را به کار بگیرید
دنیا پر از قوانین شگفتانگیز است تا ما را به جادهی موفقیت، ثروت، سلامتی، عشق واقعی، آرامش و شادی برساند. یکی از این قوانین ویژه که بسیار ساده عمل میکند، «اصل تلقین» است. زندگی ما با افکارمان و احساسی که نسبت به آنها داریم شکل میگیرد. برای موفقیت در زندگیمان باید افکارمان را بهصورت انتخاب شده مهندسی کنیم.
هر فکر با تمرکز کردن وارد ضمیر ناخودآگاه ما میشود و ماجراهایی از همان جنس را وارد زندگیمان میکند. بنابراین، اگر افکاری انتخاب شده را بهصورت پیوسته در ذهنمان نگه داریم و با اصل تلقین، آن را وارد ضمیر ناخودآگاهمان کنیم، در آن صورت میتوانیم کنترل زندگیمان را در دست بگیریم و چیزهایی که واقعاً میخواهیم به دست بیاوریم.
استفاده کردن از اصل تلقین، بسیار ساده است. تنها کافی است فکری که میخواهیم در ذهنمان نگه داریم و بارها آن را تکرار کنیم. بعد از این گام، فکر جدیدمان به یکی از باورهای زندگیمان تبدیل میشود و ماجراهایی همسو با خودش را بهسادگی و سرعت وارد زندگیمان میکند.
جادهی موفقیت؛ هیچ کاری را نیمه کاره باقی نگذارید
بسیاری از افراد که راهی به سمت جادهی موفقیت پیدا نمیکنند، اعتقادی به تمام کردن کارها ندارند. در زندگی آنها چندین کار وجود دارد که بلاتکلیف به حال خودشان رها شدهاند. عجیبتر اینجااست که آنها این کارهای نیمه را بهعنوان یک شکست در زندگیشان تلقی میکنند. کمی فکر کنید؛ چطور ممکن است بدون تمام کردن یک کار و دیدن نتیجهای که به دست میآید، برچسب موفقیت یا شکست را روی آن چسباند؟
این ماجرا درست مانند آن است که ساخت یک خانه را فقط تا پیریزی آن ادامه دهیم؛ سپس، دست از کار کشیده و اقرار به شکست کنیم.
کارهایتان را تمام کنید. این کار نه تنها به شما فرصتی برای یک آغاز دوباره میدهد بلکه عادت تمام کردن کارها را که عادتی بسیار نیکو است در وجودتان نهادینه میکند. فردی که دوست نداشته باشد کارها را نصفه رها کند، از درون یک رهبر بزرگ، یک مدیر شایسته و انسانی است که برای موفق شدن به دنیا آمده است. او محکوم به این سرنوشت است که همیشه با موفقیت همسایه باشد. شما چطور؟ دوست دارید چنین محکومیت خوشایندی را از آن خود کنید؟
به نگاه ها و باورهای متفاوت احترام بگذارید
شما جادهی موفقیت خودتان را میسازید و در آن حرکت میکنید اما این بدان معنا نیست که شما تنها هستید. در کنار شما و حتی یک وجب آن طرفتر، افرادی با افکار، باورها و نگرشهای مختلف در حال زندگی کردن هستند. این سرنوشت ما بهعنوان یک انسان است؛ چون ما تکمیل کنندهی نیازهای یکدیگر هستیم، از یکدیگر محافظت میکنیم، غذاهای مختلف را آماده کرده و برای یکدیگر سرپناه میسازیم. به زبان ساده، ما مدیون تفاوتها و چرخهی خدمترسانی جهانی هستیم که به دلیل زندگی در کنار یکدیگر روی این کرهی خاکی به وجود آمده است.
بنابراین، باید یاد بگیریم به تفاوتها عجیب و غریب نگاه نکنیم. قرار نیست همهی مردم مثل ما باشند. در آن صورت، دنیا به مکانی بسیار تکراری و خسته کننده تبدیل میشد. باید با خودمان تمرین کنیم تا به انسانها ورای ملیت و مذهب و جنسیتشان و بدون هر شکلی از تعصب نگاه کنیم. تنها در آن صورت است که میتوانیم خودمان را یک انسان مدرن، فهمیده و با عقل و شعور خطاب کنیم.
خودتان را دست کم نگیرید
عبارتهایی مانند: «نمیشود»، «نمیتوانم»، «غیرممکن است» و… برازندهی شما نیست؛ زیرا شما بهعنوان یک انسان وارد این دنیا شدهاید. این یعنی در ذهنتان قدرتی برای تغییر پیرامونتان قرار داده شده است و تنها کاری که باید بکنید، شناخت خودتان و استفاده کردن از این قدرت است. در آن هنگام است که فرمان زندگیتان را به دست میگیرید و نیروهایی که در انتظار دریافت دستور از شما بودهاند رهبری میکنید.
برای حضوری پربار در جادهی موفقیت، خودتان را دستکم نگیرید. شما میتوانید با افکارتان زندگی را به بهشت یا جهنم تبدیل کنید، میتوانید با چیزی که دیده نمیشود، یعنی افکارتان، چیزهایی دیدنی خلق کنید. چه بخواهید و چه نخواهید، شما قدرتمند و شگفت انگیز هستید. هر چقدر که سریعتر این ماجرا را باور کنید، زندگیتان سریعتر به چیزی که میخواهید تبدیل میشود.
دیدگاهتان را بنویسید