معرفی کتاب هنر پیشگویی فیلیپ تتلاک
انسانها از زمانی که خودشان و مفهوم زمان را شناختند به دنبال راهی برای پیشگویی کردن آینده بودند. هر چند که بسیاری از پیشگوهای تاریخ بشر، پسگو از آب درآمدند و به جای صحبت کردن از آینده، پای گذشتهای که قبلا آمده و رفته است را پیش کشیدند. از طرف دیگر، تعداد قابل توجهی از کسانی که در حال پیشگویی آینده بودند گافهای بزرگی دادند و با سخنان اشتباه خود، جان و مال و سرمایه مردمی که به آنها چشم دوخته بودند را به باد فنا دادند. ماجرای پیش بینی کردن در بازارهای مالی هم داغ است و هر کسی برای خودش عقیدهای راجع به آینده دارد. در این بخش به سراغ کتاب «هنر پیشگویی» از «فیلیپ تتلاک» و «دن گاردنر» میرویم و به دنبال راهی برای کشف پیش بینیهای درست و حسابی میگردیم. اگر از پیشگوییها – به ویژه مالی – دل خوشی ندارید، حتما تا پایان این ماجرا با ما همراه باشید.
هنر پیش بینی و دو واکنش جالب انسان ها
زمانی که پای پیشبینی کردن به میدان باز میشود ما دو واکنش را از خودمان نشان میدهیم. در حالت اول، وقتی قرار باشد کسی را استخدام کنیم، شرکت جدید را برای همکاری بپذیریم یا بنای شراکت با افراد تازهای را بگذاریم با عزمی راسخ در مورد آنها تحقیق میکنیم و زمان خوبی را برای استخراج کیفیت عملکرد آنها در نظر میگیریم.
تنها پس از این ماجرا است که دست به پیشبینی میزنیم و در مورد چند و چون عاقبت همکاری خودمان و آنها چیزهایی را در سر میپرورانیم.
حالت دوم به زمانی برمیگردد که میخواهیم در مورد آینده سرمایه خودمان یا مواردی از این دست تصمیم بگیریم. در این حالت، دست به دامن پیشگویانی میشویم که اطلاعاتشان اگر از ما کمتر نباشد، بیشتر نیست. علت این دوگانگی در برخورد با پیشگویی، نداشتن درکی درست از آن است.
دور اندیشی دقیقا چیست؟
هنر پیش بینی، مهارتی است که میتوانید با آموزش و تمرین، آن را در زمینههای مختلف، تقویت کنید؛ اما این بدان معنا نیست که با یادگیری مهارت پیشگویی میتوانید همچون موجودات افسانهای، سالهای دور را ببینید و ماجرای آن را به اطلاع دیگران برسانید.
در واقع، میان دور اندیشی و زمان، رابطهای معکوس وجود دارد؛ یعنی هر چقدر که پیشگویی شما از امروز دورتر باشد – مثلا سه سال بعد، ۱۰ سال بعد و … – میزان درستی آن کاهش پیدا میکند و به یک پدیده اتفاقی تبدیل میشود.
بنابراین، اگر میخواهید از این ماجرا به درستی بهرهبرداری کنید باید بدانید که سخنان شما چه زمانی از یک علم به یک حدس و گمان تبدیل میشود.
حتی زبردستترین اقتصاددانها، ماهرترین اندیشمندان و بهترین کارشناسها هم از آینده خودشان خبر ندارند چه رسد به آینده دیگران. پس به پیشگویی کردن ماجراهای آینده به ویژه وقتی آن را از زبان فردی میشنوید که با اطمینان وصفناپذیری آن را بیان میکند، تردید داشته باشید.
این تنها راهی است که میتوانید از منطق خودتان در برابر این حرفها محافظت کنید و تصمیمی هوشمندانه برای آینده مالی یا شخصیتان بگیرید.
چرا نمی شود و نباید به بیشتر پیشگویی ها اعتماد کرد؟
بیایید به زبانی ساده، روند مشاهده، بررسی و تحلیل ذهنی را موشکافی کنیم. وقتی موضوعی را در نظر میگیریم مثلا سوالی را از خودمان میپرسیم، ذهن ما با دو سیستم خودش به سراغ این ماجرا میرود.
سیستم اول، به دنبال آن است که با کمک مشاهدههای ظاهری در کمترین زمان ممکن – معمولا چند ثانیه – حکمی برای آن ماجرا صادر کرده و خیلی فوری شما را به سمت یک اقدام سوق دهد.
این سیستم با کمک همین فرایند سریع و البته سطحی باعث میشود که ما جان خودمان را از خطرها حفظ کنیم؛ مثلا وقتی اتومبیلی با سرعت به سمتمان میآید در کسری از ثانیه مغزمان به تکاپو میافتد تا راهی برای فرار از دست این جسم خطرناک پر سرعت پیدا کند.
به همین دلیل، ما در چنین مواقعی بدون آنکه فکر کنیم به سرعت واکنش نشان میدهیم. سیستم دوم، کار سختتر و پر هزینهتر – البته منظور از هزینه در اینجا مصرف انرژی است – را بر عهده دارد و آن تجزیه، تحلیل و بررسی دقیق ماجرایی است که با آن روبهرو شدهایم.
سیستم دوم ذهن و هنر پیش بینی
اگر سوالی که با آن روبهرو شدهایم چیز تازهای نباشد، از بخش اول ذهنمان عبور میکند و به بخش دوم میرود. در این بخش است که زیر ذرهبین منطق قرار میگیرد و نهایت تلاشش را به کار میبندد تا بتواند نتیجهای موشکافانه را به ما تحویل دهد. پس اگر بخواهیم در مورد سیستم اول و دوم یک نتیجهگیری ساده کنیم چنین چیزی از آب در میآید:
سیستم اول با یک موضوع روبهرو میشود
آیا این موضوع جدیدی است؟ بله. پس این جواب را بگیر
آیا این موضوع جدیدی است؟ خیر. پس به مرحله دوم برو چون قبلا به این ماجرا جواب دادهام. بعدی لطفا!
سیستم دوم، جواب سیستم اول را دریافت میکند:
آیا این موضوع قبلا بررسی شده؟ بله. پس باید بهتر بررسی شود.
آیا این موضوع قبلا بررسی شده؟ خیر. پس باید از نو بررسی شود.
چرا ذهن ما این همه به خودش زحمت داده و خودش را سیستم بندی کرده است؟
یکی از مهمترین دلیلها برای این ماجرا، موضوع «زمان» و دیگری «انرژی» است. بیشتر تصمیمهایی که به جان ما و چیزهایی که دوستشان داریم یا به آنها اهمیت میدهیم مربوط میشوند باید خیلی زود گرفته شوند.
ذهن ما نمیتواند جان ما را به خاطر بررسی کردن شواهد، تحلیل کردن موقعیتها یا مواردی از این دست به خطر بیندازد؛ مثلا وقتی چیزی به طرف شما پرتاب میشود، بدون اینکه فکر کنید چرا این ماجرا اتفاق افتاده، چه کسی این کار را کرده، هدفش از انجام این کار چه بوده، باید در مقابل چه اقدامی انجام دهید و … خیلی سریع یا دستانتان را سپر خودتان میکنید یا به حرفهایترین شکل ممکن جاخالی میدهید.
زمان! زمان چیزی است که سیستم اول آن را بسیار غنیمت میشمارد.
گذشته از این، موضوع انرژی جسم ما هم در میان است. وقتی شروع به تجزیه و تحلیل میکنیم، انرژی زیادی در بدنمان سوزانده میشود.
ذهنمان با خودش فکر میکند که آیا این موضوع واقعا به بررسی عمیقتر و سوزاندن این همه انرژی گرانبها نیاز دارد یا نه!
ما با کدام سیستم ذهنمان به سراغ هنر پیش بینی می رویم؟خلاصه کتاب هنر پیش بینی
این دقیقا همان سوالی است که ورق را بر میگرداند و ما را با حقیقتی جالب روبهرو میکند. پیشگوییهای آینده در بیشتر موارد چیزی بیشتر از حدس و گمان نیستند چون به وسیله سیستم اول ذهنمان گرفته میشوند. ذهنمان از خودش میپرسد که آیا این ماجرا درست و خوب به نظر میرسد یا نه؟
اگر پاسخی که به خودش میدهد مثبت باشد، آن را به عنوان یک چیز درست میپذیرد و اگر پاسخش منفی باشد، خیلی راحت آن را بدون بررسی بیشتر، به عنوان یک چیز بد، مشکوک و حتی خطرناک طبقهبندی میکند. به همین راحتی!
راحتتر و جالبتر از آن این است که ذهنمان برای حمایت از این نتیجهگیری، دست به ساخت داستانهایی خلاقانه میزند تا جای خالی دلیلها شواهد و مدارک را پر کند. به همین دلیل است که گاهی از زبان برخی کارشناسها چیزهایی میشنویم که درآوردن شاخ هم حجم تعجب ما از آنها را پوشش نمیدهد!
پیشگویان، عاشق استفاده از واژه های دو پهلو هستند
پیشگوها در آمریکا ستایش میشوند و بسیار بیشتر از آنچه که فکرش را بکنید، پول درمیآورند. مردم به هوای اینکه آنها میتوانند از درب ناشناخته آینده عبور کرده، در آن سرکی بکشند و چند خبر دست اول را به گوششان برسانند پولهای زیادی را به پایشان میریزند. حتی کاخ سفید هم از این ماجرا در امان نمانده است.
بنابراین، پیشگوها باید کاری کنند تا هنر پیش بینی آنها مثل یک گنج با ارزش باقی بماند. برای این کار بیشتر آنها یاد گرفتهاند طوری حرف بزنند که حرفهایشان در صورت وقوع هر ماجرایی، درست از آب در بیاید!
آنها عاشق عبارتهایی مانند زیر هستند:
به احتمال زیاد
مقداری قابل توجه
در آینده نزدیک
در ۸۰ یا ۹۰ درصد موارد یا زمانها
اینکه چقدر، چه زمانی، تا کجا و چگونه، چیزهایی هستند که کسی در موردشان سوالی نمیپرسد. اگر هم یک وقت، کسی چنین کاری کند، پیشگوی محترم در جواب میگوید: «هیچ کس دقیقا نمیداند، اما!…» و دوباره شما را به یکی از آن عبارتهای دو پهلو حواله میدهد یا اینکه میگوید: «شما جزو آن ۲۰ درصد حداقل هستید!»
و به این ترتیب خودش را راحت میکند؛ یعنی همه کسانی که با نظریه او مخالفتی ندارند جزو آن ۸۰ درصد و تمام کسانی که مخالف هستند جزو اقلیت ۲۰ درصد قرار میگیرند. اصلا هم مهم نیست که گاهی آن اقلیت، ۸۰ درصد افراد جامعه را تشکیل میدهد!
می خواهید پیشگو شوید؟
یکی از راههای ساده و کاربردی برای تبدیل شدن به یک پیشگوی واقعی – دستکم برای خودتان – پناه به بردن به اطلاعات، سپس آزمودن آن اطلاعات و دست آخر لب به سخن گشودن است.
بسیاری از پیشگوهای شکست خورده که حتی نامشان در تاریخ هم ثبت شده است، مورد دوم یعنی «آزمون اطلاعات» را فاکتور گرفتند و پس از به دست آوردن اطلاعاتی که خدا میداند از زبان چه کسی و با چه هدفی زده شدهاند، دست به پیشگویی زدند.
این پیشگوها حتی به این ماجرا بسنده نکردند و با آب و تاب دادن به سخنانشان دیگران را به اقدام کردن بر اساس پیشگویی خودشان تشویق کردند.
اگر میخواهید از هنر پیش بینی بهرهای ببرید، نباید چشم و گوشتان را به روی اطلاعاتی که پیش چشمتان قدمرو میروند ببندید و آنها را بی برو برگرد مواردی درست در نظر بگیرید. در این هنگام باید غلظت شک و تردید خودتان را بسیار بالا ببرید تا بتوانید راست را از دروغ، درست را از غلط و دوست را از دشمن تشخیص دهید.
گذشته از این، وقتی میخواهید در مورد یک موضوع دست به پیشگویی بزنید، باید آن موضوع را به بخشهای کوچکتر یا بهتر است بگوییم به پرسشهای کوچکتر تقسیم کنید.
با این کار، بخشهایی که باید در موردشان اطلاعات جمع کنید روشن میشوند و هنر پیش بینی شما اعتبار بیشتری پیدا میکند.
برای پیشگو شدن نیازی نیست دانشمند هوا فضا باشید
کم نیستند تعداد افرادی که پیشگویی را به نبوغ، هوش بالا یا استعداد داشتن گره میزنند. اگر اینطور بود، دانش پیشگویی تنها در دست تعداد اندکی از افراد جامعه قرار میگرفت؛ اما اگر نگاهی به اخبارهای اقتصادی، آیندهنگریهای سیاسی یا مواردی از این دست بیندازید به افرادی میرسید که چندان هم نخبه به نظر نمیرسند.
یک بررسی علمی ثابت کرد که افراد نخبه و معمولی جامعه به هنگام استفاده از هنر پیش بینی تنها ۱۰ درصد با هم اختلاف دارند. ناگفته نماند که در نهایت، هر دو گروه نخبه و معمولی هم فقط تا اندازه محدودی توانایی پیشگویی کردن دارند.
با این حساب، پیشگویی، بیشتر از آنکه به استعداد نیاز داشته باشد به توانایی جمعآوری اطلاعات، تحلیل موضوع و استخراج دادهها بستگی دارد. البته توانایی کار حرفهای با اعداد و ارقام میتواند هنر پیش بینی را بسیار معتبرتر کند.
نابغه های هنر پیش بینی چگونه کار خود را انجام می دهند؟
شما میتوانید با دنبال کردن روش نخبههایی که وارد دنیای پیش بینی شدهاند، چیزهای زیادی را از آنها یاد بگیرید. این ماجرا، نوعی مهندسی معکوس به حساب میآید.
در ادامه، چند مورد از روشهای آنها را با هم بررسی میکنیم. نکته جالب این است که نابغههای پیشگویی در بیشتر موارد از روش یکسانی برای روبهرو شدن با ماجراها و چالشها استفاده میکنند. پس گاهی کاهش خلاقیت در یافتن راهحلها هم میتواند چشم ما را به جمال پاسخهای بیشتر روشن کند و اما روشها:
نابغه ها کیک را درسته قورت نمی دهند
کمی قبل هم راجع به این موضوع با هم صحبت کردیم. افراد نابغه، هیچ وقت به دنبال حل کردن یک چیز کلی نیستند. آنها آن چیز را آنقدر میشکنند تا بتوانند بخشهای تشکیل دهندهاش را به روشنی ببینند.
نابغه ها اَلَک به دست، کار می کنند
یکی از کارهای ساده اما بسیار اثرگذاری که افراد نابغه در هنر پیش بینی انجام میدهند و افراد معمولی از انجامش واهمه دارند، تفکیک کردن دانستهها و ندانستهها است.
آدمهای معمولی خیلی سخت با این موضوع کنار میآیند و معمولا دوست دارند که خودشان را یک همهچیزدان متحرک در نظر بگیرند؛ اما افراد نابغه، فقط در چند چیز محدود تخصص دارند و وقتی چیزی را نمیدانند خیلی راحت آن را از بقیه معلوماتشان جدا میکنند.
چون آنها میدانند بازی کردن با چیزهایی که نمیدانند تنها تلف کردن وقت، زمان و انرژی است.
نابغه ها ذره بین را کنار نمی گذارند
افراد نابغه به جزئیات، اهمیت زیادی میدهند. آنها تمام نکتههای ریز و درشت را با دقت بررسی میکنند و حتی ارتباط میان آنها را مورد بازبینی قرار میدهند. به این ترتیب، افراد نابغه از تمام منابعی که در دست دارند نهایت بهره را میبرند.
نابغه ها به شکل متفاوتی می نگرند
نگاه کردن به ماجراها از جایی در بیرون آنها یکی از روشهای جالب افراد نابغه است. این روش به آنها دید تازهای میدهد و کمکشان میکند تا تسلط عمیقتری بر موضوع پیدا کنند. از این گذشته، نابغهها با تغییر دادن نوع نگاهشان به ماجراها فاصله خود را با آنها بیشتر میکنند و از این جهت نیز چهره متفاوتی از آن موضوع را به تماشا مینشینند.
نابغه ها همه چیز را مقایسه می کنند
مقایسه کردن یکی از سلاحهای مخفی افراد نابغه است. آنها موضوع مورد نظرشان را با موضوعهای مشابه یا حتی بسیار متفاوت دیگر، مقایسه میکنند. این کار به آنها کمک میکند تا به درک و شناخت بهتری از آن موضوع دست یابند.
هر چقدر که مقایسه عمیقتر باشد، ابعاد شناختی آنها و نتیجهای که از آن ماجرا میگیرند هم کیفیت بهتری پیدا خواهد کرد.
نابغه ها از ذهن های دیگر کمک می گیرند
بر خلاف تصور بیشتر مردم که نابغهها را افرادی منزوی و تنها تصور میکنند این افراد، جامعه ویژه خودشان را دارند و به هنگام مشکلات از قدرت ذهنی جامعه خودشان استفاده میکنند. تنها پس از این ماجرا است که آنها پای هنر پیش بینی را وسط میکشند و نظر خودشان را در مورد آینده یک ماجرا بیان میکنند.
نابغه های هنر پیش بینی، راهی برای فرار خود باز می گذارند
معمولا انسانهای عادی وقتی میخواهند در مورد آینده یک ماجرا نظر بدهند خیلی محکم و با اطمینان در این باره سخن میگویند. این روش، آنها را در تنگنا قرار میدهد.
چون با وجود تمام این تحلیل و بررسیها هیچ کس آینده را به چشم ندیده است. افراد نابغه وقتی میخواهند در مورد یک ماجرا سخن بگویند و از هنر پیش بینی استفاده کنند معمولا آن را در هالهای از احتمال درستی یا نادرستی میپیچانند.
مثلا وقتی میخواهند احتمال برد یا باخت یک تیم فوتبال یا احتمال بالا کشیدن یا سقوط سهام یک شرکت را پیشگویی کنند، حتی اگر تمام شواهد و تحلیلهایشان برد آن تیم یا بالا کشیده شدن قیمت آن سهم را نوید دهند باز هم پیشگویی خود را به شکلی مانند: «به احتمال ۶۰ درصد، فلان تیم میبرد» بیان میکنند.
اگر آن تیم ببرد یا آن سهام بالا بکشد، آنها قبلا از نیمه پر لیوان – یعنی همان ۶۰ درصد – سخن گفتهاند. اگر هم آن تیم ببازد یا سهام آن شرکت سقوط کند، آنها از قبل به اندازه ۴۰ درصد چنین ماجرایی را پیشگویی کرده بودند!
نابغه ها پیگیر اخبار هستند
برخی از افراد، دنبال کردن خبرها را کاری بیهوده تصور میکنند. چون به خیال خودشان خبرها میتواند آنها را به سمت و سویی که دوست ندارند بکشانند.
این ماجرا به ویژه در مورد اخبار اقتصادی و خبرنگارانی که به صورت ظاهری در مورد بازار سرمایه نظر کارشناسی میدهند دیده میشود؛ اما افراد نابغه به گونهای متفاوت اخبار را مورد بررسی قرار میدهند و حتی راستی یا دروغ آنها را موشکافی میکنند. به این ترتیب، نابغهها در مقایسه با کسانی که به اخبار بیاعتنا هستند، اطلاعات بیشتری دارند.
نابغه های پیشگویی خود را به روز می کنند
عدهای فکر میکنند هنر پیش بینی چیزی است که شما فقط یک بار مجاز به ارائه آن هستید. این در حالی است که نابغههای پیش بینی به صورت مرتب، پیشگوییهای قبلی خود را تازهسازی میکنند.
البته این کار به این سادگیها هم نیست. چون آنها باید از همان روشی که برای ارائه پیشگویی خودشان استفاده کردند برای بهروزرسانی آن هم استفاده کنند.
نابغه ها ذهن خود را زنده در حال رشد نگه می دارند
تفاوت زیادی میان کسانی که میخواهند ذهن خود را زنده و در حال رشد نگه دارند با کسانی که عملکرد ذهنشان را به یک سن خاص – مثلا دهه ۲۰ سالگی – گره میزنند دیده میشود.
نابغههای هنر پیش بینی، پیوسته در حال یادگیری هستند. آنها به استقبال چیزهای تازهای میروند که قبلا دانشی در موردشان نداشتند.
چون با این کار میتوانند نگرش تازهای را به ذهنشان هدیه دهند؛ اما افراد معمولی با این بهانه که: «من دیگه از سن یادگیری عبور کردم. دیگه نمیتونم چیزهای تازه رو به کیفیت بچگیهام یاد بگیرم» خودشان را از حلقه یادگیری بیرون میاندازند.
برای تبدیل شدن به یک پیشگوی بزرگ باید از شدت غرورتان کم کنید
داشتن غرور زیاد، بلای جان تمام ذهنها از جمله ذهنهای پیشگو است. وقتی شما در ذهنتان خودتان را فردی بیعیب و نقص، عالی و با توانایی فراوان در هنر پیش بینی تصور میکنید، ناخودآگاه دیواری میان خودتان و پیشگوی برتری که میتوانید به آن تبدیل شوید میسازید.
برای تبدیل شدن به یک پیشگوی دستاول باید یاد بگیرید که شما هم درست به اندازه دیگران – و حتی شاید بیشتر – دچار قضاوت اشتباه میشوید. در چنین هنگامی اگر از قبل تکلیفتان را با غرورتان روشن کرده باشید، به دنبال یافتن اشتباههای خود میگردید، دادهها را جمعآوری میکنید و از خودتان عبرت میگیرید؛ اما اگر غرورتان را مدیریت نکرده باشید، هرگز زیر بار اشتباه خودتان نمیروید.
به دنبال این ماجرا هیچوقت سر از کار اشتباههای خودتان در نمیآورید و راهی هم برای تبدیل شدن به یک پیشگوی بزرگ پیدا نخواهید کرد.
دانش را فقط در کتاب ها جستجو نکنید
هنر پیش بینی، ماجرایی است که با اطلاعات، گره خورده است؛ اما این بدان معنا نیست که باید برای به دست آوردن اطلاعات فقط در کتابها، سایتها یا شبکههای خبری جستجو کنید.
بهترین نوع اطلاعات که هیچکس نمیتواند آن را در اختیارتان قرار دهد از طریق تجربه کردن به دست میآید. این ماجرا درست همانند زمانی است که میخواهید برای اولین بار اسکیت سواری کنید.
شما قبل از این کار در مورد اسکیت بازی، تاریخچه آن، فرایند ساخت اسکیتها، روشهای مختلف برای اسکیت بازی و موارد بسیاری از این دست اطلاعات جمع میکنید.
حتی ممکن است به سراغ چند مسابقه معروف اسکیت بروید و آنها را با دقت تماشا کنید؛ اما تا زمانی که خودتان کفشهای اسکیت را نپوشید و با آنها قدم بر ندارید هرگز به صورت واقعی نمیتوانید در مورد توانایی اسکیت بازی خودتان و اینکه آیا امیدی به حضور شما در تیم اسکیت شهرتان وجود دارد یا خیر، نظری بدهید. برای آموختن هنر پیش بینی هم چارهای جز پیش بینی کردن ندارید.
پیشگویان برتر؛ آدم های متفاوت یا کارهای متفاوت؟
وقتی حرف از پیشگویانی میشود که با کمک هنر پیش بینی، ماجراهای آینده را با درصد اطمینان بالایی به گوش دیگران میرسانند این پرسش پیش میآید که راز واقعی آنها برای موفقیت در دنیای پیشگویی چیست؟
آنها چطور در مورد سقوط اقتصاد یا واکنشهای سیاسی سران کشورهایی که تا به حال آنها را به چشم ندیدهاند، سخن میگویند و از قضا، حرفشان درست از آب در میآید! شاید بتوان گفت که به جز هوش – البته آن هم فقط تا اندازهای – پای ماجرای دیگری هم در میان باشد.
در واقع، راز اصلی آنها در این است که به جای فکر کردن به خودشان و تواناییهایشان به دنبال اجرایی کردن تمام توان خود در هنر پیش بینی هستند.
آنها دست به تحقیق میزنند، فکر میکنند، نظرات خودشان و دیگران را زیر سوال میبرند، تفاوتها و شباهتها را موشکافی میکنند، حجم دانایی خود را به چالش میکشند و تشنه بررسی ماجراها از دریچههای تازه هستند.
این ویژگیها در کنار هم از آنها یک پیشگوی برتر میسازد؛ یعنی همان چیزی که شما هم میتوانید به آن تبدیل شوید.
پیام اصلی نویسندگان کتاب «هنر پیش بینی»
«فیلیپ تتلاک» و «دن گاردنر» در کتاب «هنر پیش بینی» به دنبال تفکیک کردن علم پیش بینی از حدس و گمانهای بیارزشی هستند که میتوانند سرمایهها، آرامش و خوشبختی را از تمام مردم جهان بدزدند.
آنها با اشتراک گذاری عصاره تحقیقها و تجربههایشان که در طول سالها کار کردن با پیشگویان حرفهای به دست آورده بودند میخواستند راهی برای یادگیری هنر پیش بینی پیش پای مردم بگذارند تا آنها هم بتوانند دستکم آینده مالی و شخصی خودشان را بر اساس تصمیمهایی که میگیرند پیشگویی کنند.
دیدگاهتان را بنویسید