معرفی کتاب سرمایه دار علیه سرمایه داری اثرجورج سوروس
بازار سرمایه، بستری پر از خلاقیت و انعطافپذیری است. هر کسی با هر اندیشه و باوری میتواند مسیر ویژه خودش را در آن بسازد. البته موفقیت یا شکست این ماجرا به طور مستقیم به خود او باز میگردد. در این قسمت از خانه سرمایه به سراغ یک فیلسوف میرویم که بنا به شرایط زندگیاش مجبور شد کار با بازارهای مالی را یاد بگیرد و مسیر متفکرانه خودش را در آن بسازد. «جورج سوروس» در کتاب «سرمایه دار علیه سرمایه داری» نقدهای جالبی به بازارهای مالی کرده و همه آنها را از سبک تفکر فیلسوفانه خودش عبور داده است. برای خواندن گلچینی از این نقدهای فیلسوفانه با ما همراه باشید.
آیا بازارهای مالی می توانند خودشان را ترمیم کنند؟
الگوی رایجی در دنیای سرمایه گذاری دیده میشود و آن این است که بازارهای مالی میتوانند در طول زمان، خودشان را ترمیم کنند. با وجود آنکه طرفداران این الگو کم نیستند اما به نظر جورج سوروس، این الگوی اشتباهی است. چون بر مبنای دانش طراحی شده است. این در حالی است که انسانها( در اینجا منظورمان همان سرمایه گذاران هستند ) با وجود آنکه دانش را دم دستشان دارند اما به هنگام تصمیم گیری با توجه به درک خود از شرایط دست به کار میشوند.
در جستجوی یافتن تاریخی ترین علت شکست در بازارهای مالی
اگر درک سرمایه گذارها از محیط اطرافشان را چندان کافی ندانیم میتوانیم به یکی از بزرگترین علتهای شکست سرمایه گذاران پی ببریم؛ یعنی تصمیم گرفتن بر اساس احساسی که از شرایط موجود دارند نه واقعیت آن شرایط. جالب اینجا است که گاهی تصور آینده نیز به این داستان میپیوندد و تصمیمگیری را در هالهای از ابهام فرو میبرد. بنابراین، بازارهای مالی نه تنها نمیتوانند خودشان را ترمیم کنند بلکه پیشبینی ۱۰۰ درصدی آنها نیز چیزی جز خیال نیست. نکتهای که میتواند اوضاع را برای سرمایه گذاران بهتر کند، آگاهی داشتن از این ماجرا است. در آن صورت میتوانند با سنجش عمیقتر ماجراها و استفاده از دانش به نتیجههای بهتری برسند.
چه چیزهایی حباب مسکن را نشانه گرفته اند؟
حباب بزرگ مسکن، موضوع دیگری است که در کتاب سرمایه دار علیه سرمایه داری به طور مفصل در مورد آن صحبت شده است. از نظر جورج سوروس، حباب مسکن آمریکا هر روز در حال بزرگتر شدن است. نکته جالب در مورد این حباب، تغذیه کردن او از موضوعهایی است که هیچ ارتباط مستقیمی به بازار مسکن آمریکا ندارند؛ مثلا قدرت گرفتن اقتصاد چین، بهتر شدن اوضاع اقتصادی در کشورهایی که تولید کننده نفت و گاز به حساب میآیند و تحولات نظام مالی جهانی. نکته دیگری که میتواند بر جذابیت حباب مسکن آمریکا اضافه کند، تاثیر آن بر بازار املاک انگلستان، اسپانیا و استرالیا است. گویی یک دومینوی جهانی در بازار مسکن در حال شکلگیری است که با اولین ضربه جانانه، موجی از سقوط ارزشها را به دنبال خواهد داشت. با این وجود، دومینوی جهانی بازار املاک، حرکت خود را از اسپانیا آغاز کرده است.
آشنایی با دیدگاه تعادل در بازارهای مالی
جورج سوروس در بخش دیگری از کتاب سرمایه دار علیه سرمایه داری به سراغ «دیدگاه تعادل» میرود و آن را با توجه به نگاه فیلسوفانه خودش توضیح میدهد. بر اساس گفتههای او، بازار – در حالت سادهاش – از دو بخش فروشنده و خریدار تشکیل شده است. اگر این دو بخش را دو کفه یک ترازو در نظر بگیریم، آنگه دیدگاه تعادل، درست در میانه این دو کفه قرار میگیرد.
دیدگاه تعادل به دنبال چه چیزی بود؟
هدف دیدگاه تعادل، ایجاد بستری است که در آن هر دو طرف ماجرا برنده باشند. به همین دلیل، تولید کنندهها تا زمانی به تولید محصول خود ادامه میدهند که عرضه آنها به قیمت بازار برسد و خریدارها هم تا زمانی به کار کردن ادامه میدهند که بتوانند محصولات مورد نیاز خودشان را از بازارها تهیه کنند. به زبان ساده، بازار و قیمتی که در آن شناور است، هدف اصلی تولید و درآمدزایی در هر دو جبهه تولید کنندگان و مصرف کنندگان به شمار میرود. جالب اینجا است که این ماجرا در قرن ۱۹ میلادی هم مطرح شده بود و در آن هنگام به آن «آزادی در اقتصاد» میگفتند.
دیدگاه تعادل چه مشکلاتی دارد؟
این دیدگاه هم مانند بسیاری از دیدگاههای تئوری در دنیای اقتصاد، به دور از دنیای واقعی است. چون شرایط انسانی در آن نادیده گرفته شده است؛ مثلا یکی از فرضهای این دیدگاه، وجود بازاری است که هیچ کس نتواند قیمتهای آن را دستکاری کند و همیشه به اندازه محصولاتی که تولید میشوند، خریدار وجود داشته باشد. گذشته از این، این نظریه مفهوم «دانش» را مد نظر قرار داده بود. در حالی که کمکم بازارهای مالی با مفهوم «اطلاعات» دسته و پنجه نرم میکردند.
لُب کلام نظریه انعکاس چیست؟
در کتاب سرمایه دار علیه سرمایه داری، از دیدگاه دیگری نام برده شده است که جورج آن را «نظریه انعکاس» مینامد. البته تعداد قابل توجهی از متخصصان بازارهای مالی این دیدگاه را شکل پر از رنگ و لُعاب همان اشتباه تاریخی سرمایه گذارها میپندارند یعنی «دریافت اشتباه افراد از شرایط بازار که باعث تلاطم در قیمتهای بازار میشود.» بر اساس این نظریه، نه تنها دیدگاه سرمایه گذاران، بلکه اصول جاری در بازار هم میتواند آن را از جریان اصلی خارج کرده و به سمت و سویی اشتباه سوق دهد.
تلاش برای دستیابی به رویای ثبات در بازارهای مالی
در بخش دیگری از کتاب سرمایه دار علیه سرمایه داری، نکتههایی در مورد ثبات بازارهای مالی بیان شدهاند. جورج سوروس عقیده دارد که برای بررسی وضعیت بازار و سیاستهای حاکم بر آن باید از جریانهایی که باعث تغییر و تحول در بازار میشوند، دوری کنیم. چون تنها از این راه است که میتوانیم در جایگاهی درست برای سنجش بازار قرار بگیریم. در روزگار ما، نظارت دقیقی روی صنعت مالی وجود ندارد. همین ماجرا باعث میشود که اقتصاد در سراشیبی سقوط قرار بگیرد. کارهایی مانند تزریق اعتبار به هر شکل، نمیتوانند مشکل بزرگ اقتصاد را برطرف کنند. تنها نوشداروی این ماجرا ایجاد قانون برای کنترل و در تعادل نگه داشتن اقتصاد است.
از طرف دیگر اگر فقط به قانون گذاری در عرصه اقتصادی بپردازیم، همین موضوع به یک مانع بزرگ بر سر راه فعالیتها و پیشرفتهای اقتصادی تبدیل خواهد شد. بیتوجهی به متعادل نگه داشتن اقتصاد، به طور مستقیم، ثبات اقتصادی را نشانه میرود و باعث میشود که یک عقبگرد به سمت جریان اقتصادی بعد از جنگ جهانی دوم داشته باشیم. قانون گذارن همزمان با کنترل و نظارت دقیق باید بیشترین آزادی را به بازارهای مالی بدهند. چنین تغییرهای حساب شدهای هم به نفع فعالان اقتصادی و هم مردم عادی خواهند بود.
درسی پنهان در قلب بحران مالی ۲۰۰۸
بحران مالی سال ۲۰۰۸ نشان داد که هیچ وقت نمیتوان روی کمکهای دولت حسابی باز کرد. بنابراین نباید فکر کنید که با رخ دادن یک بحران اقتصادی دیگر، دولتها، شرکتهای بزرگ مالی و بانکها قدمی برای نجات شما برمیدارند.
در آن سالها شاید دلار به عنوان یک پول قدرتمند و معتبر شناخته میشد، اما مردم این امتیاز را به دلار نداده بودند. این موضوع نشان میدهد که قانونگذاران، سیاست گذاران و فعالان عرصه اقتصادی نتوانستند ارزش و اعتبار حقیقی این واحد پولی را بالا نگه دارند و این یعنی یک اختلال بزرگ در نظام مالی آمریکا شکل گرفته بود و صدای فروپاشی مالی به گوش میرسید که در سال ۲۰۰۸ شاهد آن بودیم.
در آن هنگام بازار سهام دچار اختلال و بیتعادلی شده بود. بسیاری از شرکتها به نبود همگرایی بین خریدار و فروشنده توجهی نکردند و فروش را به سبک و سیاق گذشته پی گرفتند. این کار باعث شد که ریسک ناشی از سرمایه گذاری در سهام آن شرکتها افزایش یابد. همین عامل باعث ورشکسته شدن بسیاری از شرکتها و سازمانها شد. از این رو نباید در بحرانهای اقتصادی فقط دیدی کوتاهمدت داشت؛ بلکه باید برای خرید و فروش هوشمندانه همراه با چشماندازی واقعبینانه نهایت تلاش را به کار بست.
پیام نویسنده در کتاب سرمایه دار علیه سرمایه داری چه بود؟
«جورج سوروس» بیشتر از آنکه یک سرمایه دار یا سرمایه گذار باشد، یک فیلسوف است که به دلیل راه نیافتن به دانشگاه و نشستن بر کرسی استادی به سراغ دلالی سهام رفت. دست بر قضا، حرکتهای مالی او در این بازار پر از هیاهو به بار نشست و او ثروتی برای خودش بر هم زد. پس از آن به سراغ نوشتن چند کتاب رفت و در آنها توضیح داد که نگرشهای فیلسوفانهاش چه کمک بزرگی برای پیشرفتش در بازارهای مالی کردهاند. ناگفته نماند که سرمایه گذاران در برخورد با اندیشههای سوروس به دو دسته تقسیم شدند. برخی این اندیشهها را عالی و درست پنداشتند و حتی آنها را در دانشگاهها تدریس کردند و برخی دیگر آنها را به باد انتقاد گرفتند و از سنگین و غیر قابل فهم بودن کتابهای او سخنها گفتند. در هر صورت، این ذهن تصمیمگر شما است که باید در مورد اهمیت دادن یا ندادن به این توصیهها و اندیشهها حرکت آخر را بزند.
دیدگاهتان را بنویسید