علت درک نادرست مردم از ارزهای دیجیتال
بهعنوان یکی از طرفداران ارزهای دیجیتال، احتمالاً شما هم با افرادی مواجه شدهاید که هنوز در مورد نهاد یا حتی دولت پشتیبان بیت کوین سؤال میپرسند یا اعتراض میکنند که ارزهای دیجیتال پشتوانه خاصی ندارند. آنها قیمت فعلی ارزهای دیجیتال را حبابی سوداگرانه تفسیر میکنند و معتقدند پولی که پشتوانه دولتی نداشته باشد، در نهایت محکوم به شکست است. اگر بعد از مدتی بحث و گفتوگوی خستهکننده هنوز نتوانستهاید چند اصل بنیادین ارزهای دیجیتال را برای این افراد توضیح دهید، بدانید که تنها نیستید!
در این مقاله به این موضوع میپیردازیم که چرا هنوز مردم ارزهای دیجیتال را درک نمیکنند؟
عملکرد داراییهای برتر طی ده سال اخیر
در طول ده سال گذشته، روزنامهنگاران و مجریان تلویزیونی بسیاری بیش از ۴۰۰ مرتبه مرگ بیت کوین را اعلام کردهاند ولی هر بار، واقعیت بهگونه دیگری رقم خورده است. به عقیده آنها، بیت کوین «طرح پانزی است»، «اساساً ایراد دارد»، «کلاهبرداری است»، «پول واقعی محسوب نمیشود» و «بیارزش است». در همین حین، قیمت هر واحد بیت کوین نیز از چند پِنی به ۶۰,۰۰۰ دلار رسیده است.
حتی اخیراً، هنگامیکه هنرمندان با استفاده از توکنهای غیرمثلی (NFT) توانستند آثار هنری خود را با قیمتکلان بفروشند، از نظر بسیاری این جریان فقط یک مُد زودگذر تلقی شد که بهزودی پایان خواهد یافت. این در حالی است که نامهای بزرگی همچون بسکتبال NBA توکنهای غیرمثلی را پذیرفتهاند.
برای درک علت این امر، لازم است نگاهی مختصر به تاریخ پول و چگونگی شکلگیری باورهای مختلف توسط انسانها داشته باشیم.
تاریخ پول
بهتر است ابتدا یک مسئله را روشن کنیم: نسل فردا حتی پول کاغذی و فلزی را نیز به خاطر نخواهند آورد. نسلی که بعد از نسل زومرها میآیند، از لحظه تولد، با پول الکترونیک و قابلبرنامهریزی رشد خواهند کرد و تنها جایی که با پول کاغذی و فلزی سروکار دارند، کلاسهای تاریخ خواهد بود.
دلیل آن ساده است. پول امروز آنالوگ (غیردیجیتال) و کودن است. این پول از فلزها و درختهای مرده ساخته میشود و بیجان است. حتی نسخه الکترونیکی این پول که در پلتفرمهایی همچون پی پال (Paypal) برای انتقال الکترونیکی وجوه استفاده میشود، چیزی جز یک نسخه الکترونیکی در یک پایگاه داده نیست. این نسخه بهمعنای واقعی الکترونیکی و قابلبرنامهریزی نیست. اگر اسکناسی یک دلاری روی میز بگذارید، نمیتوانید آن را در یک قرارداد هوشمند به کار بگیرید. تنها کاری که میتوانید انجام دهید این است که آن را ذخیره یا با کالاها و خدماتی دیگر مبادله کنید.
پول فلزی و کاغذی ارزش را در قالب یک شکل واحد جهانی متمرکز کردند که همه دنیا با آن موافق بودند. این نوع پول بهسرعت جایگزین مبادلۀ کالابهکالا شد که بسیار ناکارآمد بود. پول به افراد کمک کرد تا از شرّ محاسبه تعداد گاوی که باید برای خرید غلات بپردازند، راحت شوند!
پول فلزی و کاغذی معضل مبادلۀ کالابهکالا را حل کرد. حالا صاحب گاو میتوانست گاوهای خود را با سکه بفروشد و مستقیماً آن سکهها را با هر چه که میخواست معامله کند. فروشنده غلات نیز میتوانست محصول خود را با پول معامله کند و بدون نیاز به مذاکره دوطرفه با سنگتراش و گاوفروش، با پول خود سنگ خانه جدیدش را تهیه کند.
پول آنالوگ حقیقتاً یک فناوری خارقالعاده و جهانی برای ذخیره ارزش بود. فقط کافی است به نوع سکه نگاهی بیندازید تا متوجه میزان ارزش آن شوید، زیرا همه افراد آن سکه را قبول دارند. این پول، جهان و نحوه اداره تمدن بشری را تغییر داد.
اما عمر پول آنالوگ بهسرعت در گذر است. فناوری دیجیتال بینهایت انعطافپذیرتر است و به ما اجازه میدهد تا از پول در هزاران مسیر مختلفی استفاده کنیم که تاکنون فکرش را هم نمیکردیم. پول فردا پول هوشمند است.
همان طور که دوربینهای دیجیتال جایگزین همتایان آنالوگ خود شدهاند، پول دیجیتال و قابلبرنامهریزی هم جایگزین پول کاغذی ساده و قدیمی خواهد شد. شرکت تولید دوربین کداک (Kodak) بهمدت صد سال، ۹۰ درصد از بازار فیلم را در اختیار داشت، اما کداک متوجه نشد که دوربینهای دیجیتال چه زمان و چطور عرضه شدند. از نظر این شرکت، دوربینهای دیجیتال جوشوخروشی کوتاهمدت بودند که قرار بود بهزودی خاموش شوند؛ البته برای مدتی هم حق با کداک بود.
دوربینهای دیجیتال در ابتدا کُند و پرسروصدا بودند. سرعت شاتر دوربینهای دیجیتال کم بود و نتیجه کار به قوت فیلمهای سنتی نبود. اما بهزودی مهندسان تمام این مشکلات را برطرف کردند و ورق برگشت.
درک نادرست از فناوریهای جدید
مسئله این است که بیشتر افراد مشتاق دیدن آینده نیستند. آنها در لحظه حال ثابت ماندهاند و این مسئله از منظر تکاملی منطقی به نظر میرسد. اجداد ما چندین میلیون سال صرف دویدن در جنگل، شکار و جمعآوری خوراکی کردند. کاملاً منطقی بود که ما انسانها برای زندهماندن، فقط بر روی یافتن غذا و خوردهنشدن توسط ببرها تمرکز کنیم. در آن زمان، فکرکردن به ببرهای فردا به کسی کمکی نمیکرد. وظیفه فکرکردن به آینده و مسیر فردا بر دوش رؤسای قبیله و طبیبها بود. بقیه قبیله فقط باید مراقب میبودند که با مرگی فجیع نَمیرند.
ما فقط حدود ۸,۰۰۰ تا ۱۰,۰۰۰ سال پیش زندگی در شهرها را شروع کردیم. مدنیت و تمدن (civilization) در لغت بهمعنای «شهرنشینی» (living in cities) است. این مدت زمان برای مغز ما، آنقدرها هم کافی نیست که بهروش جدیدی برای بررسی جهان پیرامون دست یافته باشیم؛ در واقع هیچکدام از ما هم این کار را نکردیم. اکثر افراد عادت ندارند فراتر از اینجا و اکنون را ببینند.
حذف واسطهها
هیچکس به جز نهادهای واسطه از نهادهای واسطه خوشش نمیآید! همه ما از دلالها متنفریم، زیرا نمیتوانیم یک دستگاه PS5 با قیمت معقول و مناسب بخریم، فقط به این دلیل که رباتها در بازار بورس در عرض چند ثانیه سهام شرکت تولیدکننده را میخرند و در نتیجه، دلالها میتوانند کنسولهای پلیاستیشن را با دو یا سهبرابر قیمت در فروشگاه اینترنتی ایبِی (Ebay) بفروشند. دلالها عاشق این کار هستند، اما هیچکس دیگری از این کار خوشش نمیآید.
بانکها و دولتها نیز واسطه هستند. بزرگترین مشکل پول کودن و سنتی امروز این است که برای نگهداری و انتقال آن به سرتاسر جهان باید به واسطههای مرکزی اعتماد کنیم. اما فرزندان فردا به این تعداد واسطه احتیاج نخواهند داشت. امروز (در کشوری مانند ایالات متحده)، هنگامیکه خانهای خریداری میکنید، پول شما به حساب سپرده یک واسطه مرکزی جهت تضمین معامله واریز میشود و فقط پس از امضای قرارداد توسط هر دو طرف و گذشت زمانی مشخص، پول در اختیار فروشنده قرار میگیرد.
فرزندان ما به چنین واسطهای برای سپردهگذاری و تضمین معامله احتیاج نخواهند داشت. در زمانۀ پول هوشمند، یک برنامه کوچک بهسادگی میتواند مبلغ موردنظر را قفل کند و هنگامیکه قرارداد به امضای دو طرف رسید، آن را آزاد کند. جنون دیفای دقیقاً بر سر همین مسئله شکل گرفته است.
درآینده، شما میتوانید جانشین بانکها شوید؛ میتوانید بهراحتی و بهطور مستقیم به افرادی پول قرض بدهید که تاکنون ملاقات نکردهاید و از مبلغی که وام میدهید، سود دریافت کنید. به همین شکل نیز میتوانید وام بگیرید. برای دریافت وام دیگر نیازی نیست به بانک مراجعه کنید و با خواهش و التماس درخواست وام کنید. میتوانید مبلغ مورد نظر را از یک استخر سرمایهگذاری کوچک با سرمایه عمومی وام بگیرید. سرمایهگذارانی که وام میدهند نیز بهجای سود ناچیزی که در حال حاضر از حساب پسانداز بانکی خود دریافت میکنند، میتوانند در مقابلِ پولی که قرض میدهند، سود مناسبی کسب کنند.
البته این داستانِ فردا است و جریان امروز اندکی فرق دارد. امروزه، زمانۀ حاکمیت پول ملی کاغذی و فلزی بر جهان است.
در حال حاضر ارزش کل بازار ارزهای دیجیتال ۱.۷ تریلیون دلار است. اگر این میزان در نظر شما عدد کلانی محسوب میشود، فقط کافی است در نظر بگیرید که ارزش کل ثروت میلیاردرهای دنیا ۸ تریلیون دلار، ارزش کل بازار طلا ۱۱ تریلیون دلار، ارزش M۲ (تمام پول موجود در جهان، از جمله ارزهای ملی، پساندازها و سپردهها) بیش از ۹۵ تریلیون دلار، بدهی جهانی ۲۸۱ تریلیون دلار، ارزش املاک و مستغلات در سرتاسر جهان بیش از ۲۸۰ تریلیون دلار و ثروت جهانی بیش از ۳۶۰ تریلیون دلار است.
با این حال، طی یک دهه آینده این اعداد شاهد تغییر قابلملاحظهای خواهند بود؛ زیرا عرضه پول M۲ در آینده، چیزی جز پول الکترونیکی نیست؛ ترکیبی از ارزهای دیجیتال خصوصی و ارزهای دیجیتال بانک مرکزی. وجه نقد دیگر وجود نخواهد داشت. این اتفاق همین حالا هم در سرتاسر جهان آغاز شده است، مثلاً در کشورهایی مانند چین که از نظر فناوری پیشرفته هستند، افراد بیخانمان با کُدهای QR پول دریافت میکنند.
همان طور که ارزهای دیجیتال با سرعتی روزافزون جای پول فعلی موجود در جهان را میگیرند، جهان فردا نیز با جهان امروز تفاوتی انکارناپذیر خواهد داشت. در آینده، میتوانیم برای هر چیزی از وبسایتهای موردعلاقه خود تا نشریات تا خرید نان در نانوایی محلی هم تراکنشهای خُرد انجام دهیم. اگر عاشق نانوایی باشید، میتوانید سهمی از آن را در یک صرافی همتابههمتا خریداری و آن را به سبد داراییهای خود که همیشه در حال تغییر است، اضافه کنید. این سبد دارایی قرار است درآمد منفعل شگفتانگیز و بیسابقهای را در همهجای دنیا نصیب افراد معمولی کند. دیگر نیازی نیست از کارت اعتباری خود برای خرید استفاده کنید؛ با حذف واسطههایی همچون ویزا و مسترکارت، فقط با یک کد QR خرید شما انجام میشود.
چشمتان را باز کنید؛ پول در آستانه تغییری عظیم است و دقیقاً به همین علت، افراد هنوز از خرید ارز دیجیتال امتناع میکنند. دنیای فردا تقریباً هیچ شباهتی به دنیای امروز ندارد و همین امر دیدن آن را بسیار دشوار میکند. برای درک چرایی این مسئله فقط کافی است اندکی درباره عرق نیشکر فکر کنید (در ادامه دراینباره بیشتر صحبت میکنیم).
بزرگترین دلیل برای اینکه مردم نمیتوانند پول قابلبرنامهریزی آینده را ببینند این است که آنها هرگز نوع دیگری از پول را در تمام زندگی خود ندیدهاند. مفهوم پول همیشه یکسان بوده است و بنابراین تنها درک افراد از پول، همان ارزشی است که دولتها آن را عرضه میکنند.
پول قابلبرنامهریزی و غیرمتمرکز که توسط یک پروتکل عرضه میشود، از الگویی کاملاً متفاوت تبعیت میکند؛ این الگو هر هزارسال یکبار اتفاق میافتد و ازاینرو از فضای زندگی فعلی بشر فراتر میرود. این الگو، گذار پول از نوعی به نوع دیگر است. این تغییر بارها در گذشته اتفاق افتاده، اما نه در طول زندگی افرادی که امروز روی کره زمین زندگی میکنند. برای اکثر مردم، دیدن چیزی فراتر از محدوده زندگی خودشان غیرممکن است.
ایده داشتن پول خصوصی یا پولی که برای عرضه آن نیازی به مرجعی مرکزی نباشد، کاملاً خارج از درک این افراد است. این مفهوم بهاندازهای برای این افراد غیرقابلدرک است که انگار بیگانههایی با سفینه فضایی بسیار متفاوت و عجیبی روی زمین فرود آمدهاند و اسلحههایی دارند که از قوانین فیزیکی شناختهشده تبعیت نمیکنند؛ این اسلحهها لیزر شلیک میکنند اما نور لیزر آنها مستقیم حرکت نمیکند، بلکه بهدنبال افراد خم و راست میشود و هر کجا بخواهد مسیر خود را تغییر میدهد.
هضم و درک الگوهای بلندمدت برای افراد بسیار دشوار است. ما انسانها استاد تطبیق الگوهای کوتاهمدت هستیم و برای یادگیری، الگوهای کوتاهمدت را خلاصه میکنیم.
معمولاً این روش برای ما خیلی خوب جواب میدهد؛ زیرا این کار توجه ما را به اقدام علیه تهدیدات فوری و لذتبردن از زندگی در اینجا و اکنون معطوف میکند. این ویژگی به مغز هم کمک میکند تا فعالیت کمتری برای درک چیزهایی داشته باشد که هرگز پیش از این ندیدهایم. اگر بتوانیم هر مورد جدیدی را با الگویی که پیش از این دیدهایم مطابقت دهیم، دیگر به صرف انرژی گزاف برای درک آن نیازی نداریم. فکرکردن سخت است و به انرژی زیادی نیاز دارد. اگر برای فکرکردن میانبُر نمیداشتیم، تمام انرژی خود را صرف فکرکردن میکردیم و مثل گوریلهایی که نیمی از ساعات بیداری خود را صرف جویدن غذای خام میکنند، مجبور میشدیم ۲۴ ساعت شبانهروز در حال خوردن باشیم.
اگر فقط یک بار دستمان را با چاقو بِبُریم، با مفهوم تیزی آشنا میشویم. در این صورت، دیگر نیازی نیست تا دست خودمان را با وسیلهای تیزتر بِبُریم تا بدانیم که این وسیله نیز به ما آسیب میزند. دیگر نیازی نیست که با سوزنی دستمان را سوراخ کنیم تا بدانیم که باید از آن اجتناب کنیم. ما تمام این موارد را میدانیم، زیرا مغز ما بهگونهای طراحی شده است که بتواند مفاهیم انتزاعی و مشخصی را تعریف کند.
مغز خزنده، بدویترین قسمت مغز، وظیفهای جز حفظ بقا در لحظه اکنون ندارد و نمیتواند الگوهای بلندمدت آینده را ببیند.
اما تطبیق الگوی کوتاهمدت میتواند خیانت بزرگی به ما بکند. وقتی چیزی واقعاً جدید به وجود میآید، مغز ما باید بتواند وارد عمل شود و برای درک آن، تلاش زیادی کند. اکثر افراد زحمت فکرکردن را به خود نمیدهند. اگر بحث تهدیدی جدی یا منفعتی فوری برای زندگیشان در میان نباشد، برایشان چندان اهمیتی ندارد و بیشتر به «مغز خزنده» یا همان «مغز پایینی» خود اتکا میکنند. «مغز خزنده» بخشی از مغز است که به ما در نتیجهگیری سریع یا تطبیق الگوهای تکرارشونده کمک میکند. هنگامیکه میخواهیم از خیابان عبور کنیم، اگر کسی وحشیانه دستی تکان بدهد یا داد بزند، نیازی به پردازش مغزی چندانی نخواهیم داشت. «مغز خزنده» ما در این حالت به کار میآید و الگوی «تشخیص فرد خطرناک و غیرعادی» نیز بهقدری کارآمد است که بتواند ما را زنده نگه دارد.
الگویی که تمام افراد زنده امروز در طول زندگی خود دیدهاند، این است که دولتها «پول کودن» عرضه میکنند؛ بنابراین، فکرکردن به مفهومی فراتر از این دشوار به نظر میرسد. در جهان مدرن امروز، دولتها حکم میرانند. تمام افراد در مرز جغرافیایی روشن و ثابتی زیر سلطه یک پرچم و یک سرود ملی زندگی میکنند.
اما همان طور که یووال هراری (Yuval Noah Harari) در کتاب «درسهایی برای قرن ۲۱» مینویسد، در بیشتر تاریخ، جریان به این شکل نبوده است. مرزها ثابت نبودند و اگر فاتحی ستمکار توسط فاتح پلید دیگر کشته میشد و حکومت تغییر میکرد، محدوده مرزها ممکن بود یکشبه تغییر کند. افراد در طول زندگی طبیعی خود، شاهد تغییر چندبارۀ پادشاهیها و مرز قلمروها بودند. در آن زمان، شما ممکن بود یک روز تحت سلطه قدرتی قبیلهای باشید و روز بعد، تحت سلطه یک امپراتوری در حال گسترش.
ترس از تغییر
آخرین علتی که باعث میشود افراد از ظهور پول قابلبرنامهریزی غافل بمانند، ترس است. چیزهای جدید اغلب برای افراد، ترسناک و مزاحم به نظر میرسند. افراد معمولاً تمایلی به تغییر ندارند. تغییر میتواند به این معنی باشد که آنها اکنون در معادله بردن و باختن، در سمت نادرستی ایستادهاند و افراد دوست ندارند عقب بمانند.
از نظر بانکها، ارزهای دیجیتال تهدیدی ذاتی محسوب میشوند و باید هم تهدید باشند. با ظهور ارزهای دیجیتال، شاید بانکها بهطور کامل از میدان به در نروند، اما مجبور میشوند یا مدلهای تجاری خود را تغییر بدهند یا شکست سهمگینی را تجربه کنند. اغلب آنها از پس این اوضاع برنخواهند آمد. آنها آگاهانه چشم خود را به روی حقیقت میبندند و مطیع مدل تجاری فعلی خود باقی میمانند.
بسیاری راه شرکت کداک را طی خواهند کرد. فقط تعداد اندکی بهاندازهای هوشمند خواهند بود که بتوانند جان سالم به در ببرند و امیدهای خود را بهجای امروز، به فردا گره بزنند. بقیه فقط امتیازهای انحصاری مختلف را روی هم تلنبار میکنند و سعی میکنند با شکایتکردن راه خود را بهسوی سودآوری مجدد هموار کنند؛ اما شکایت قضایی مدل تجاری نیست و آنها نیز صحنه را ترک خواهند گفت. جهان مدرن نمیتواند انگلهایی را تحمل کند که صرفاً وابسته به حقوق و امتیازهای انحصاری هستند.
هیچکس بهاندازه دولتها از پول جدید نمیترسد. امروزه، دولتهای اَبَرقدرت جهان با حق انحصاری تولید و توزیع پول یکهتازی میکنند. این مسئله آنها را به سران اقتصاد و معاملات بینالمللی تبدیل کرده است و به آنها کمک میکند سلطه بیشتری بر زندگی تمام افراد پیدا کنند. پول را کنترل کنید تا بتوانید دنیا را کنترل کنید.
آنها خیال جدایی از قدرت ندارند و بهآسانی این کار را انجام نخواهند داد. در این بین، دولتهای اقتدارگرا و مستبد بیشتر نگران هستند. آنها نگران توانایی ارزهای دیجیتال در برهمزدن معادلات قدرتشان و کنترل مطلق بر ذهن شهروندان خود هستند.
بلاک چین بدون کوینی که به آن قدرت دهد و انگیزه مالی شبکه باشد، هیچ ارزشی ندارد. کوینها بهعنوان پول درون شبکه، تضمینکننده عملکرد بلاک چین هستند. بدون کوین، بلاک چین فقط یک پایگاه داده توزیعشده بیارزش خواهد بود. اگر کاربران بلاک چین هیچ مشوقی در قالب کوین نداشته باشند، با این فناوری کار نمیکنند و بلاک چین به یک فناوری بیارزش، مانند بسیاری دیگر از فناوریها، تبدیل خواهد شد.
با گذشت زمان، کشورهای دیگر از بلاک چین و ارزهای خصوصی استقبال میکنند. آنها تمام افراد بااستعداد را به خود جذب خواهند کرد. درحالیکه دولتهای خودکامه چیزی جز افراد بیاستعداد با افکار و عقاید شبیه خودشان نخواهند داشت؛ افرادی که تمام تلاش خود را میکنند تا بلاک چینی بسازند که در نهایت، مطلوب و مورداعتماد هیچکس نخواهد بود.
ما فقط یک سیاره داریم و قدرت دولتها به اوج خود رسیده است؛ همان طور که سرانجام قدرت ساموراییها در ژاپن به دست یک دولت متمدن افتاد، شکل مدرن دولتهایی که بر تمام زندگی ما حکمرانی میکنند نیز در قرنهای آتی تغییر خواهد کرد. قدرت آنها یکشبه یا حتی در طول زندگی ما از بین نخواهد رفت، اما بهآرامی و بهشکلی غیرقابلجبران کاهش خواهد یافت و جای خود را به نظمی بینالمللیتر بین مناطق مستقل خواهد داد، چه پوپولیستها این امر را بپذیرند و چه نپذیرند. پوپولیستها مانند همیشه در سمت اشتباه تاریخ قرار دارند و عصبانیت و ترس آنها نمیتواند مانع تحقق آینده شود.
دیدگاهتان را بنویسید