معرفی کتاب محدودیت صفر
تا به حال به این فکر کرده اید که چند روز طول میکشد تا ذوق و شوقتان برای ادامهدادن به برنامهای که برای خودتان تنظیم کردهاید، تمام شود و ماشین امیدتان کمکم خاموش شود؟ کتاب «محدودیت صفر» نوشته «جو ویتالی» دقیقاً راهحل این ماجرا را نشان میدهد.
در این کتاب، جو ویتالی با راز و رمز بومیان هاوایی برای رسیدن به اهداف، غرقشدن در سلامتی، ثروت، عشق و آرامش به استقبال ذهنهای سرگردان و پریشان میرود. ما نیز در مهمترین بخشهای این سفر با او همراه خواهیم بود.
در صورتی که شعله شوقتان برای انجامدادن و تمامکردن کارها خیلی زود خاموش میشودو زود به زود انگیزه خودتان را از دست میدهید یا اصلاً برای انجام هیچ کاری انگیزه ندارید، تا پایان این ماجرا با ما همراه باشید.
جو ویتالی و آشنایی او با یک روانشناس جادویی
داستان پر رمز و راز محدودیت صفر از شرکتکردن جو ویتالی به همراه دوست و همکارش در یک همایش هیپنوتیزم آغاز میشود. در این همایش، دوست ویتالی برای او از یک روانشناس عجیب حرف زد که بدون دیدن افراد، آنها را شفا میدهد. ابتدا جو از شنیدن این ماجرا تعجب کرد، ولی وقتی فهمید این روانشناس اهل هاوایی از روشی به نام «هواوپونوپونو» برای این کار کمک میگیرد، تعجبش دو چندان شد.
آنها برای پیداکردن این روانشناس، تمام اینترنت را جستوجو کردند، ولی چیز زیادی نیافتند. جو آنقدر برای پیداکردن این روانشناس جدی بود که یک کارآگاه خصوصی را برای این کار استخدام کرد، اما به شکل عجیبی ناگهان سر و کله یک سایت اینترنتی که متعلق به همان روانشناس مرموز بود پیدا شد.
بهجز یک ایمیل، هیچ راه ارتباطی دیگری وجود نداشت. جو به تنها رشتهای که میتوانست او را به آن روانشناس و ماجرای «هواوپونوپونو» وصل کند، چنگ زد. پس از آن، لحظهها را میشمرد تا پاسخ ایمیلی که ارسال کرده بود را پیدا کند.
هواوپونوپونو چه بود؟
درحالیکه جو منتظر دریافت پاسخ ایمیلش بود از طریق مقالههایی که در سایت نوشته شده بودند، به اطلاعات جالبی درباره «هواوپونوپونو» و «محدودیت صفر» دست پیدا کرد. او فهمید «هواوپونوپونو» فرایندی است که با استفاده از آن یک فرد، انرژیهای سمی درون خودش را آزاد میکند. بهدنبال این ماجرا، جسم، روح، افکار، باورها و رفتار او تحت تأثیر این پاکسازی به شکلی بسیار مثبت، تغییر میکنند.
در این روش، فردی که «درمانگر» نامیده میشود، به شیوهای کاملاً متفاوت با دیگران ارتباط برقرار میکند. درواقع یک درمانگر «هواوپونوپونو» خودش را مسئول به وجود آمدن مشکلات در بیمارانش میداند. سپس با متصلکردن ذهن و روحش به سرچشمه عشق، پذیرفتن این مسئولیت و عذرخواهی بابت افکار اشتباهی که سبب ایجاد این مشکلات شدهاند، از نیروی الهی برای رفع مشکلات کمک میگیرد.
این نیروی الهی نیز در پاسخ به رفتار درمانگر، روند ایجاد معجزهها برای اصلاح این افکار و رفتارهای اشتباه را به شیوهای که تنها خودش میداند، آغاز میکند. به زبان ساده، عشق، تمام آلودگیهای جسمی و فکری را از میان برمیدارد و جای خالی ایجادشده را با حضور خودش پر میکند. آن هنگام معجزهها یکی پس از دیگری به نمایش درمیآیند و نور، جسم و روح فرد را شفا میدهند.
روانشناس مرموز محدودیت صفر، جواب میدهد!
بالاخره انتظار به سر رسید و جو توانست پیامی را که منتظر دریافتش بود، بخواند. روانشناس ماجرای ما یعنی «ایهالیاکالا هولن» که همچون جو ویتالی او را «دکتر هولن» صدا میزنیم، به جو درباره شیوه مشاورهدادنش توضیح داد و از او خواست اگر به این کار تمایل دارد، از طریق سایت اقدام کند. جو بدون معطلی این کار را کرد و فرایند مشاوره اختصاصی برای او آغاز شد.
جو برای اینکه بهانهای برای مشاورهگرفتن داشته باشد، از دکتر هولن درباره روش کاهش وزن پرسید. بعد از یک روز پاسخی با این حال و هوا دریافت کرد که برای کاهش وزن باید با بدنت به صلح برسی. باید از او بهخاطر آزارهایی که در حقش روا داشتی، عذرخواهی کنی و به او بگویی دوستش داری. با بدنت مثل یک دوست و همراه در سفر روحت روی زمین رفتار کن نه خدمتگزاری که هر بلایی دوست داشته باشی بتوانی سرش بیاوری.
کمکم وقتی بتوانی عشق واقعیات را به خودت نشان دهی و با نوشیدن آب خورشیدی- آبی که در یک بطری شیشهای آبیرنگ قرار دارد و حداقل به مدت یک ساعت جلوی تابش نور خورشید قرار گرفته باشد- میتوانی به وزن موردنظرت برسی.
گفتگو از فاصله نزدیک با مرد مرموز محدودیت صفر
بیتردید این پاسخ با آنکه برای جو جذاب بود، برای سؤالاتی که در ذهنش پشت سر هم ردیف شده بودند، کفایت نمیکرد؛ به همین دلیل او چندین بار به دکتر هولن ایمیل زد و در طول این ماجرا از او توضیحهای دقیقتری خواست. دستآخر جو دلش را به دریا زد و از او خواست تا در نوشتن یک کتاب با هم همکاری کنند.
در ابتدا دکتر هولن تمایلی به همکاری با جو نداشت؛ زیرا مردم بهجای روخوانی دستورالعمل پاکسازی به اجرای واقعی آن در زندگیشان نیاز دارند؛ به همین دلیل مشاورهها برایشان بیشتر کارساز خواهد بود، ولی جو زیر بار نرفت و بالاخره توانست قرار یک ملاقات را با دکتر هولن ترتیب دهد.
ماجرای شفای بیماران روانی خطرناک چه بود؟
جو از دکتر هولن خواست ماجرای بیمارستان روانی و شفادادن آنها را برایش تعریف کند. دکتر هولن هم بدون هیچ مقاومتی شروع به صحبت کرد. او گفت تقریباً سه سال در یکی از بیمارستانهای روانی هاوایی مشغول به کار بوده است. افرادی که در آن بیمارستان بستری بودند، آنقدر اوضاعشان خراب بود که راهی برای آزادیشان از بیمارستان و بهبودشان وجود نداشت.
از این بدتر اینکه تمام پرستاران و پزشکان بیمارستان از این بخش فراری بودند. من در یک دفتر کار میکردم که پر از پرونده همان بیماران بود. هرگز آنها را نزدیک ملاقات نکردم، ولی همانطور که پرونده تکتک آنها را مطالعه میکردم، روی خودم کار کردم. بعد از مدتی، تغییرات آغاز شدند. بیماران روانی کمکم حالشان بهبود پیدا کرد. این ماجرا تا جایی پیش رفت که اکنون مدتهاست آن بخش دیگر بیماری ندارد و بسته شده است.
تبدیل شدن جو ویتالی به یک علامت سؤال
بعد از گوشدادن به این ماجراجو جسارت بیشتری از خودش نشان داد و از دکتر هولن درباره روش دقیق کارش و سازوکار رسیدن به محدودیت صفر پرسید. او گفت تنها کاری که انجام داده بود، پذیرفتن مسئولیتش در قبال زندگی بوده است. جو از او توضیح بیشتری خواست. دکتر هولن در پاسخ توضیح داد که هر انسان، از دریچه نگاه خودش به دنیا مینگرد؛ این یعنی تنها یک دنیا وجود ندارد.
بلکه به اندازه انسانهای روی زمین، دنیاهای مختلفی وجود دارند. هرکدام از ما مسئول خلق تمام چیزهای ریز و درشت در دنیای خودمان هستیم. به زبان ساده، ما خالق دنیایی هستیم که در آن قرار داریم. این موهبتی است که از سوی سرچشمه هستی در دستان ما قرار گرفته است.
وقتی ما بپذیریم خالق تمام دنیای خودمان هستیم، آنگاه با مسئولیت بزرگ پذیرفتن تمام ماجرای خوب و بد دنیایمان روبهرو میشویم. این بدان معناست که از گیرافتادن بیامان پشت چراغ قرمزها تا رئیسجمهوری که در یک بخش دیگر از دنیای ما در حال خرابکاری است ساخته و پرداخته ذهن خودمان است.
مرز بین واقعیت و توهم، مهآلود است
دکتر هولن برای جو توضیح داد که تنها چیز واقعی در جهان ما، خودمان هستیم و هر چه غیر از درونمان یک توهم است. با این حساب اگر رئیسجمهور یکی از کشورهای دور جهان ما مشغول تصمیمگیریهای اشتباه است مسئولیت ۱۰۰ درصدش با ماست. ما نیز برای درست کردن این اشتباه دست به کار میشویم.
درنتیجه در دنیایی که ما آن را ساختهایم و درک میکنیم. آن فرد نیز برای زندگی ما دست به تغییر در رویه تصمیمهایش میزند؛ بدون آنکه ما ۱ میلیمتر از جایمان تکان بخوریم یا با او ملاقاتی داشته باشیم.
چگونه میتوانیم در دنیایی که خلق کردیم دست به تغییر بزنیم؟
این سؤالی بود که جو از دکتر هولن پرسید؛ زیرا هنوز نمیتوانست چیزهایی را که درباره محدودیت صفر شنیده بود، هضم کند. ویتالی با مفهوم پذیرفتن مسئولیت زندگی خودمان آشنا بود، ولی فکرش را نمیکرد که از نظر دکتر هولن مسئولیت رفتارهای درست و غلط هرکسی که در جهانمان حضور دارد هم با ما باشد؛ بنابراین از دکتر هولن خواست تا روش این مسئولیتپذیری را به او نشان دهد.
نکته جالب ماجرا اینجا بود که دکتر هولن هیچ فرمول پیچیده یا دستورالعملی قدیمی برای این کار نداشت و طبق چیزهایی که جو شنیده بود، این کار را خیلی راحت انجام میداد. دکتر هولن در پاسخ به سؤال جو گفت که من تنها سعی کردم از خودم عذرخواهی کنم و خودم را بیشتر دوست داشته باشم.
وقتی خالق بدی هستیم و از این موضوع خبر نداریم!
جو با شنیدن این پاسخ بسیار تعجب کرد. دکتر هولن گفت، وقتی میپذیریم ما خالق جهانمان هستیم، متوجه مشکلاتی میشویم که بهدلیل افکار آلودهمان به وجود آوردهایم. درواقع ما از قدرتی که داشتیم درست استفاده نکردیم؛ تا جایی که میتوانستیم از جسممان بیگاری کشیدم، او را با افکار آلوده و کمبود آب مسموم کردیم و آدمهای دنیایمان را به سمت و سوی اشتباهی کشانیدم.
وقتی این سلسله از اشتباهها را میپذیریم و بابت به وجود آوردن آنها در دنیایمان از سرچشمه هستی عذرخواهی میکنیم و میگوییم که دوستش داریم، او وارد عمل میشود و همه این پریشانیها را با نیروی بیانتهای خودش شفا میدهد. هنگامی که بارها اجرای این فرایند را تکرار کنیم، مدتزمان حضورمان در محدودیت صفر بسیار بیشتر و درک معرفتی که از این ماجرا به دست میآوریم آسانتر میشود.
حقیقت این است که نیروی خودآگاه ما توانایی درک، بررسی و تحلیل میلیاردها ماجرایی را که بهدلیل افکارمان در زندگیمان رخ میدهند، ندارد؛ بنابراین وقتی مسئولیت به وجود آوردن آگاهانه یا ناآگاهانه این ماجرا را میپذیریم، از خالق خودمان کمک میگیریم. بهدنبال این ماجرا، سلسله اشتباهها جای خودشان را به معجزههایی میدهند که از نظر بقیه بسیار عجیب و غیرممکن هستند.
دکتر هولن از چه روشی برای پاکسازی و رسیدن به محدودیت صفر استفاده میکرد؟
«پاکسازی» نامی بود که دکتر هولن از آن برای صدازدن مجموعه کارهایی که در طول طلب بخشش و کمکگرفتن از سرچشمه هستی انجام میداد، استفاده میکرد. با وجود آنکه چندین روش برای پاکسازی وجود داشتند، او بیشتر از همه روی یک روش متمرکز بود و آن تکرار بیامان چهار جمله زیر بودند:
دوستت دارم
واقعاً متأسفم
لطفاً من را ببخش
سپاسگزارم
دکتر هولن این جملهها را پشت سر هم، همراه با احساس واقعی و در خطاب به سرچشمه هستی تکرار میکرد. وقتی جو و دوستش در همایشی که دکتر هولن برگزار کرده بود، شرکت کردند، با دلیل اصلی نیاز به پاکسازی آشنا شدند. دکتر هولن برای حاضران در آن همایش مثالی آشنا زد.
رد خاطرات روی روح باقی میمانند؛ مگر آنکه آنها را واقعاً پاک کنید
او از حاضران پرسید آیا میدانند وقتی چیزی را در کامپیوترشان پاک میکنند، کجا میرود؟ هرکس پاسخی داد. درنهایت دکتر هولن گفت که این دادهها یا چیزهایی که ما دیگر آنها را نمیخواهیم در ظاهر وارد سطل زباله کامپیوتر و از آنجا به ناکجاآباد میروند، ولی درحقیقت هنوز وجود دارند.
شما میتوانید با نصب یک نرم افزار، چیزهایی را که قبلاً در نظر خودتان پاک کرده بودید، سر جایشان برگردانید. خاطرات هم از این ویژگی برخوردارند. تا زمانی که پاکسازی را انجام ندهیم و وارد محدودیت صفر نشویم، آنها پاک نمیشوند، بلکه تنها از جلوی دیدگان ما دور میشوند تا در یک لحظه و زمان مناسب، غافلگیرمان کنند.
ین خاطرات تلنبارشده، خودشان را در قالب بیماریهای وحشتناک، اختلالات جدی روحی، مشکلات ناتمام اقتصادی، دردسرهای عجیب خانوادگی و… نمایش میدهند. درواقع، آنها به این شیوه به شما دهنکجی کرده و ثابت میکنند که هنوز حضور دارند. وقتی درگیر این خاطرات و اثرات آنها هستیم، از شیوه زندگی با الهامهای الهی که غرق در شادی، سلامتی، عشق، ثروت و آرامش است محروم میشویم.
پاکسازی تا چه زمانی باید ادامه پیدا کند؟
این سؤالی بود که در ذهن جو ویتالی و حاضران در جلسه نقش بسته بود و با این پاسخ روبهرو شد؛ همیشه! دکتر هولن ادامه داد، خاطرات، افکار و احساسهای متفاوت هر روز در زندگی شما حضور دارند.
البته خاطرات بهدلیل کهنگی، اثر عمیقتری بر شما دارند. از این گذشته، تا زمانی که از این آثار و غبارها راحت نشوید، وجودتان جلا پیدا نمیکند و تفاوت میان الهام الهی و خاطره را نمیفهمید. وقتی پیوسته و هر روز پاکسازی میکنید، در وضعیت صفر اردو خواهید زد؛ یعنی همان وضعیتی که میزان محدودیت در آن صفر و توانایی شما ۱۰۰ است.
چرا بهعنوان خالق دنیای خودمان باز هم به سرچشمه هستی نیاز داریم؟
جو ویتالی و دوستش در گوشهای از سالن همایش نشسته بودند و همچنان از چیزهایی که میشنیدند، تعجب میکردند. دکتر هولن سخنش را با موشکافی این موضوع ادامه داد که چرا ما به پاکسازی پیوسته، رسیدن به محدودیت صفر و اتصال به سرچشمه هستی نیاز داریم.
ذهن ما نهتنها درک محدودی از جهان دارد، بلکه همان مقدار درک اندک هم با نقصهای فراوانی روبهروست و برای اثبات این ماجرا پای یک آزمایش علمی را که توسط «گای کلکستون» در کتابش توضیح داده شده بود، وسط کشید.
تأثیر مستقیم ضمیر ناخودآگاه روی درک ما از چیزهایی که میخواهیم یا نمیخواهیم
ر این آزمایش، افراد مختلفی را به دستگاههای سنجش امواج مغزی متصل کردند تا ببینند در ذهنشان چه ماجراهایی روی میدهد. آنها فهمیدند مدتی قبل از اینکه فرد بخواهد تصمیمی را بگیرد، امواجی عجیب در ذهنش شروع به فعالیت میکنند؛ سپس فرد به این نتیجه میرسد که مثلاً تشنه است و باید برای آبخوردن به سراغ بطری برود.
ین ماجرا نشان میدهد قصد انسان برای انجام یک کار، نتیجه تجزیه و تحلیل آگاهانه خودش نیست، بلکه ندایی از سوی ضمیر ناخودآگاهش است که او را به سمت انجام یک کار، هدایت میکند. این ماجرا نشان میدهد که چرا ما بدون اینکه دلیلش را بدانیم از بعضی چیزها، مکانها، زبانها، آدمها و ماجراها خوشمان میآید. نکته اینجاست که هیچ اجباری در این کار نیست. با وجود اینکه ذهنتان شما را به سمت نوشیدن آن یک لیوان آب دعوت میکند، شما میتوانید آگاهانه این کشش و خواسته را رد کنید!
بهترین روش پاکسازی، چیزی است که خودتان آن را کشف میکنید
گاه شما به ماجرای پاکسازی پیوسته و رسیدن به محدودیت صفر، ویژه خودتان است. به یاد دارید که گفتیم شما خالق دنیای خودتان هستید؟ بنابراین به هر روشی که دوست دارید، میتوانید این پاکسازی را انجام دهید؛ برای مثالم اگر جسمتان بیمار شده است، به جای غرزدن و نالهکردن، سکوت کنید و در ذهنتان از جسمتان بهدلیل سختیهایی که به او تحمیل کردید عذرخواهی کنید، به دلیل تلاشش برای زنده نگهداشتن شما تشکر کنید و به او بگویید چقدر دوستش دارید. به او بگویید متوجه اندوه و تأثیر منفی رفتارهای خودتان شدهاید، بابت آنها متأسف هستید و حالا جسمتان میتواند تمام آن تأثیرات بد را رها کرده و از جسمتان بیرون کند.
سپس به سرچشمه هستی فکر کنید. بابت جسمی که برای حضور در زمین به شما هدیه داده است، تشکر کنید. بابت دوستنداشتن خودتان و دستکم گرفتن این هدیه بزرگ عذرخواهی کنید. بگویید متوجه عشقی که از کائنات به سمت شما روانه میشود شدهاید و حالا که در وضعیت پاکسازی هستید و همه دغدغهها را بیرون ریختهاید، میدانید شما هم عشق بزرگی به سرچشمه هستی دارید.
از یک قطره شبنم برای پاکسازی کمک بگیرید
یکی از شرکتکنندگان همایش با کمک دکتر هولن از روشی بسیار ساده برای پاکسازی، رسیدن به محدودیت صفر و برطرفکردن مشکلاتش استفاده کرد. او سه بخش از زندگیاش را که در آنها با مشکل روبهرو شده بود، در قالب سه واژه روی کاغذ نوشت.
بعد از این کار، یک قطره شبنم را در ذهنش تصور میکرد و با استفاده از یک خودکار یا مداد روی آن واژهها ضربه میزد. سپس تکرار میکرد: «متأسفم»، «من را ببخش»، «سپاسگزارم»، «دوستت دارم». انگار که با این کار و با هر ضربهای که به مشکلاتش میزد، آنها را پاک میکرد. معجزههایی که برای آن شرکتکننده رخ دادند، از زمانی که او هنوز در همایش حضور داشت شروع شدند.
یک نکته باریکتر از مو درباره پاکسازی به روش قطره شبنم
شکل شما چیست؟ بیماریتان؟ بدهیتان؟ دردسرهای تمامنشدنی فرزندانتان؟ نبود عشق در زندگیتان؟ کمبود آرامش در روزهایتان؟ هر چه باشد، شما خالق آن هستید و میتوانید با پاکسازیکردن آن را از نو بسازید. فقط یادتان باشد اگر خواستید از روش قطره شبنم استفاده کنید، واژههایی که روی کاغذ بهعنوان بخشهای مشکلدار زندگیتان مینویسید، بهگونهای مثبت یادداشت کنید؛ مثلاً اگر میخواهید از دست مشکلات مالی راحت شوید، بنویسید: «پول». اگر میخواهید در زندگیتان عشق و آرامش داشته باشید، بنویسید: «عشق»، «آرامش» و به همین ترتیب با ایمان به اینکه خالق کائنات همیشه منتظر و مشتاق کمک به شماست، خودتان را پاکسازی کنید.
با عنصر اصلی که پاکسازی و محدودیت صفر در پی تغییر آن است آشنا شوید
«احساس» کلید اصلی ماجراست و پاکسازی با تغییری که روی احساس ما به وجود میآورد، سلسلهای از ماجراهای شگفتانگیز را رقم میزند. اجازه بدهید مثالی برایتان بزنیم. تصور کنید شما میخواهید درآمد فعلیتان را ۱۰۰ برابر کنید. قبلاً از طریق پاکسازی و رسیدن به محدودیت صفر، این موضوع را با خودتان حل کردهاید و با وجودتان به صلح رسیدهاید، اما در خانوادهتان تنها شما هستید که چنین احساسی دارید.
بقیه تا شما را گیر میآورند، به نالهکردن، غرزدن، شکایتکردن از اوضاع خراب اقتصادی و فاجعههایی که در انتظار جهان است شروع میکنند. وقتی با خودتان خلوت میکنید و ناگهان به یاد آنها و نگرششان میافتید، چه احساسی به شما دست میدهد؟ همان احساس، چیزی است که با پاکسازی پیوسته و رهاکردن انرژی منفیاش میتوانید مسیرتان بهسوی کسب چیزی را که میخواهید و البته تغییردادن نگرش اطرافیانتان بدون آنکه حتی خودشان متوجه شوند، هموار کنید.
پاکسازی احساس به روش اصلی دکتر هولن برای درمان بیماران روانی خطرناک
دکتر هولن از روشی که کمی قبل برایتان گفتیم، برای درمان بیماران روانی با مشکلات فراوان استفاده کرد؛ بدون آنکه حتی یک بار با آنها جلسه مشاوره داشته باشد. او پرونده بیمارانش را مطالعه میکرد، احساسی را که هنگام فکرکردن به آنها در ذهنش نقش میبست شناسایی میکرد، مسئولیت ایجاد آن مشکل را در جهان خودش میپذیرفت و سپس آن را با تکرار همراه با احساس چهار جمله «متأسفم»، «لطفاً من را ببخش»، «دوستت دارم» و «سپاسگزارم» پاکسازی کرده و تغییر میداد.
محدودیت صفر در انتظار شماست
فقط یک دلیل بیاورید که چرا نمیتوانید مثل دکتر هولن چنین کاری را در زندگیتان انجام دهید! یادتان باشد، مسیر تغییر، همیشه از درون خودمان میگذرد، دنیای درون ما واقعی و چیزی که در جهان وجود دارد یک توهم است. شما خالق دنیایی هستید که آن را درک میکنید؛ بنابراین همانطور که از سوی خالقتان به شما قدرت خلق داده شده است، میتوانید به بازسازی و از نو ساختن جهانتان هم دست بزنید. فقط یادتان باشد، شما اولین نفر نیستید و افراد زیادی قبلاً این کار را در زندگیشان کردهاند؛ بنابراین آستینهایتان را بالا بزنید و شروع کنید!
جو ویتالی در سال ۲۰۰۴ با یک روانشناس عجیب آشنا شد که با استفاده از روش امروزیشده بومیان هاوایی به نام «هواوپونوپونو» به نتایج حیرتانگیزی رسیده بود.
«هواوپونوپونو» و رسیدن به محدودیت صفر، فرایندی است که با استفاده از آن، یک فرد انرژیهای سمی درون خودش را آزاد میکند. بهدنبال این ماجرا، جسم، روح، افکار، باورها و رفتار او تحت تأثیر این پاکسازی به شکلی بسیار مثبت، تغییر میکنند.
ویتالی بعد از یک سال جستوجو بالاخره توانست نام و نشانی از آن روانشناس پیدا کند و به او برای تهیه یک کتاب درباره روش کارش پیشنهاد همکاری دهد.
در «هواوپونوپونو» هر فرد میتواند از طریق پاکسازی جسم، روح و احساسش، ثروت، سلامتی، آرامش، عشق و شادی را در زندگیاش به وجود بیاورد.
تکرار با احساس، متمرکز و پیوسته چهار جمله «متأسفم»، «لطفاً من را ببخش»، «دوستت دارم» و «سپاسگزارم» مسیر ارتباط با سرچشمه هستی را باز میکند، ما را در محدودیت صفر قرار میدهد و از سرچشمه هستی برای سر و سامان دادن به اوضاع و حلکردن سریع مشکلات کمک میطلبد. نکته جالب اینکه این کمکخواستن همیشه با پاسخ مثبت روبهرو شده و بسیار سریعتر از چیزی که فکرش را میکنیم، دست به کار میشود.
براساس روش «هواوپونوپونو» پاکسازی با از بین بردن و رهاکردن اثر خاطرات، جسم و روح را شفا میدهد و دروازه اتصال ما به سرچشمه هستی را غبارروبی میکند.
ما به پاکسازی پیوسته نیاز داریم؛ چون ذهن ما درک محدود و ناقصی از میلیاردها احتمالی دارد که میتوانند در کسری از ثانیه رخ دهند. پاکسازی به ما کمک میکند تا با بیرون آمدن از اسارت خاطرات و طرح و نقشههایی محدود، مسیری برای ورود الهامهای الهی با قدرت و نگرش نامحدودشان به زندگیمان باز کنیم.
دیدگاهتان را بنویسید