چکیده کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید اثر ناپلئون هیل
مقدمه
کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید که برای اولین بار در سال 1973 منتشر شد مجموعه ای از تحقیق و بررسی درباره زندگی 500 انسان موفق است که شامل سیاستمداران، مخترعان، نویسندگان و بزرگان دانش هوش مالی و اقتصاد می باشند. پس از اولین انتشار بارها و بارها تجدید چاپ شده و هر بار با استقبال بیشتری روبه رو می گردید. این کتاب به طور خلاصه موضوعی را مطرح می کند که نقش بسیار مهمی در رسیدن انسان به اهدافش دارد. این نیروی عظیم “آتش اشتیاق” نام دارد. شاید اکثریت انسانها اهداف بزرگی در زندگی خود دارند اما تعداد کمی از آنها به خواسته های خود می رسند.
ناپلئون هیل معتقد است آتش اشتیاق درونی نقش مهمی در رسیدن انسان به اهدافش دارد. باید این میل و اشتیاق آنقدر زیاد باشد که بتواند بر رنج یأس و ناامیدی حاصل از موانع غلبه کرده و انسان را با عشقی عمیق به جلو براند. همانگونه که ادیسون دهها هزار بار در اختراع لامپ شکست خورد اما هر بار مصمم تر از قبل به تلاش خود ادامه داد و در نهایت به هدف خود رسید.
مثال دیگری از تاثیر آتش اشتیاق را می توان در زندگی نویسنده ای به نام فنی هارست مشاهده نمود. او 36 بار از ناشران جواب منفی شنید اما دلسرد نشد و بالاخره یکی از داستان های کوتاه او در روزنامه چاپ شد. پس از آن نیز در زمینه نوشتن رمان و نمایشنامه نویسی به قله شهرت و موفقیت صعود کرد.
حال اگر آرزوی بزرگی در دل دارید با خود فکر کنید تا چه اندازه برای رسیدن به آن مشتاق هستید؟ آیا حاضر هستید با تلاش بی وقفه همه موانع را از پیش پای خود بردارید؟
داشتن هدف و برنامه منظم دو ابزار قوی به سمت موفقیت
اگر آرزوی بزرگی دارید که رسیدن به آن اهمیت ویژه ای دارد باید هدفمند و منظم پیش بروید. ابتدا هدف خود را واضح و شفاف برای خود مشخص کنید. سپس برای این هدف برنامه ریزی دقیق و منظمی انجام دهید. شما باید کاملا آگاه باشید که به دنبال چه چیزی هستید. آنگاه فکر کنید که برای این هدف چه کارهایی را می توان انجام داد تا به آسان ترین و مطمئن ترین صورت ممکن به آن رنگ واقعیت بخشید.
یکی از راهکارها این است که هدف خود را یادداشت نمایید. سپس دو بار در روز، دک بار صبح و یک بار آخر شب آن را مرور کرده و در ذهن تجسم نمایید. با این شیوه سریع تر به هدف خود دست می یابید.
برای موفقیت باید به خود ایمان داشت
یکی دیگر از مهم ترین ابزار رسیدن به اهداف اعتماد به نفس و قدرت ایمان است. باید باور داشته باشید که می توانید و ایمان داشته باشید بدون این خودباوری هیچ اتفاق مهمی رخ نخواهد داد. برای نمونه می توان به مهاتما گاندی اشاره کرد. او با دست خالی تنوانست حکومت مقتدر بریتانیا را شکست داده و وادار به قبول شکست نماید.
عنصر دیگری که در این مسیر راه گشا است “عنصر تلقین” می باشد. با تلقین به خود مبنی بر اینکه شما قادر هستید هر سدی را از سرراه خودتان بردارید قادر خواهید بود افکار و اعمالتان را با هم یکسو کرده و در مسیر تحقق آرزوهایتان قرار دهید.
با تمام این احوالات شما به دانش و آگاهی در زمینه اهداف خود نیاز دارید. اما باید تعریف درستی از آن در ذهن خود داشته باشید. منظور ما از علم و دانش در اینجا صرفا تحصیلات آکادمیک نیست. بلکه منظور ما کسب مهارت هایی است که شما را در مسیر اهدافتان راهنمایی کند.
برای نمونه می توانیم “هنری فورد” را مثال بزنیم. او حتی تحصیلات دبیرستان خود را نیز به پایان نرسانید اما توانست انقلابی عظیم در زمینه صنعت به پا کند و از این راه ثروت فراوانی را به دست بیاورد. لازم نیست ذهنتان را با هر دانسته ای انباشته کنید. شما باید علوم و مهارت هایی را بیاموزید که بتوانند در راه رسیدن شما به اهدافتان راه گشا باشند.
این دانش را از هر کجا که می توانید به دست بیاورید، دانشگاه، کلاس های فنی و مهارت آموزی و حتی دوره های شبانه می توانند دانش لازم را برای شما فراهم کنند. هر کجا به مشکل برخورد کردید می توانید در همان زمینه از متخصصان کمک بگیرید چون بهرحال قرار نیست شما همه چیز را بدانید. همچنین سعی کنید نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی نمایید. به این منظور به چند سوال اساسی پاسخ دهید. مثلا اینکه آیا امسال موفق شدم به هدفم برسم؟ آیا رفتار مناسبی با اطرافیانم داشتم؟ آیا تصمیمات مهم زندگیم را قاطعانه گرفتم؟ سپس ارزیابی شخصی خودتان را با ارزیابی فرد دیگری که شما را به خوبی می شناسد مقایسه کرده و به نتیجه برسید.
تقویت احساسات مثبت دریچه ای به سوی موفقیت
ضمیر ناخودآگاه ما در طول شبانه روز تمامی افکار و احساسات ناشی از آنها را ثبت کرده و ذخیره می نماید. سپس این احساسات ذخیره شده بر زندگی ما تاثیر مستقیم می گذارند. اگر احساسات مثبت و سازنده ای باشند قطعا تاثیر مثبتی دارند و بالعکس اگر احساسات منفی و ناخوشایندی باشند تاثیر منفی و نامطلوبی به جا می گذارند. حال وظیفه ما این است که با افکار مثبت و مفید احساسات مثبتی را در ضمیر ناخودآگاه خود ثبت نماییم تا بتوانند مانند یک راهنما ما را هدایت کنند.
بنابراین در طول روز باید از همنشینی با انسانهای بدبین، بد رفتار و منفی دوری کنیم تا به این وسیله احساسات ناخوشایندی مانند خشم، ترس، کینه و بدبینی در ما شکل نگیرد. تنها با این شیوه می توانیم پس از مدتی احساساتی مثبت را درون خود ایجاد نماییم.
انسان های موفق با اراده و مصمم هستند
مطالعه زندگی انسان های موفق و انسان های ناکام نشان میدهد دلیل موفقیت گروه اول دوعنصر کلیدی پشتکار و اراده بوده است. و از سوی دیگر انسان های ناکام اراده کافی برای پیگیری رسیدن به خواسته های خود را نداشتند.
انسان های موفق با اهداف بزرگ، زمانی که تصمیم به انجام کاری می گیرند بلافاصله برای تحقق آن تلاش را آغاز کرده و با پشتکار فراوان هر سدی را از مسیر راه خود بر می دارند. از سوی دیگر نباید تحت تاثیر انتقادات مخرب دیگران از مسیر موفقیت خود خارج شویم بلکه باید با ایمان راسخ و پشتکار وافر راهمان را ادامه داده و آن را انجام دهیم. برای مثال هنری فورد توسط عده زیادی مورد انتقاد قرار گرفت تا خودرو معروف مدل تی خود را با مدل جدیدتری عوض کند. اما او مقاوت کرد و در نهایت توانست ثروت فراوانی را از همین کار کسب نماید.
بدون اراده موفقیت ممکن نیست
زمانی که انسان تصمیم می گیرد به سمت هدفش حرکت کند در این راه قطعا موانعی ایجاد می شود که انسان را دلسرد می کند. انسان های بی اراده بلافاصله با دیدن ناامید شده و در همان میانه راه حرکت را متوقف می کنند. افراد با اراده با سرسختی و تلاش مقاومت کرده و در نهایت رویاهایشان تجسم می بخشند.
در این مسیر شاید نظراتت دلسردکننده ای را از اطرافیان خود بشنوید. اما باید اشتیاق شما برای هدف آنقدر قوی باشد که بر سختی راه و موانع آن غلبه کرده و شما را در هر صورت به جلو حرکت دهد. وجود دوستان حامی و مهربان نیز می تواند شما را به ادامه راه تشویق نماید.
با افراد باهوش در ارتباط باشد و با دانایی و خرد عمل کنید
زمانی که هدف بزرگی را در سر می پرورانید فراموش نکنید که هرچقدر هدف شما بزرگتر باشد نیاز به برنامه ریزی دقیق تر و کامل تری دارید. این برنامه ریزی دقیق باید توسط افراد باهوش و دانایی تنظیم شود که در مسیر به مشکل برنخوریم. البته برنامه ریزی دقیق و منسجم به اجرای دقیق و منظمی نیز نیاز دارد.
برای به ثمر رسیدن همه این مراحل به یک نیروی جمعی در پشت کار نیاز داریم که ما را حمایت کنند. این نیروی جمعی باید متشکل از گروهی باهوش، متخصص و توانا باشد که در مجموع بتوانند با همفکری هم تمام زوایای برنامه ریزی را پوشش دهند. در این صورت نتیجه کار قطعا موفق تر از زمانی خواهد بود که هر یک از این افراد بخواهند به تنهایی برنامه ریزی کنند. در نهایت این برنامه ریزی جمعی می تواند به بهترین شکل ممکن ما را به اهدافمان برساند.
دیدگاهتان را بنویسید